۱۳۸۹ اسفند ۷, شنبه

گسترش آگاهی و نبود طرح

رفتار و حس مردم در جریان اعتراضات اخیر تغییرات جالبی پیدا کرده است.
اولا بحث درباره اتفاقات منطقه خصوصا مصر میان مردم در شهرهای کوچک هم گسترش زیادی پیدا کرده است. آنچه در شهرهای کوچکی که این روزها در آن هستم می بینم گویای گسترش اطلاعات و خبرهای اعتراضات جنبش سبز در مقیاس بسیار وسیع است. پارازیت های وحشتناکی که حکومت بر شبکه بی بی سی فارسی و صدای آمریکا اعمال می کند باضافه خبر رسانی خوب صدا و سیمای حکومت تقریبا بیشتر جامعه را در پیگیری خبرها فعال نگه داشته است.
بعد از تجمع 25 بهمن در شهرستان ها بطور گسترده مردم از این صحبت می کردند که حاکمیت تعادل خودش را از دست داده و بسیار عصبانی و آشفته است . این دریافت مردم معمولی با دریافت روشنفکران تقریبا یکسان بود.
به نظر میرسد در وضعیت کنونی طرح منسجمی برای عمل سیاسی بزرگترین ضعف گروههای معترض است برای همین پاسخ بسیاری از پرسش ها نامشخص و حواله داده شده به آینده نامشخص است. برای نمونه:
دقیقا اعتراضات خیابانی با چه هدفی صورت می گیرد ؟
چرا اعتراضات خیابانی بریده بریده و گاه به گاهی است ؟
با به نتیجه نرسیدن اعتراضات خیابانی ( حداقل فرض این مطلب امکان پذیر است ) حرکت بعدی چه خواهد بود ؟
اینها و بسیاری دیگر از سوالات بخاطر عدم وجود طرح مشخصی برای مبارزه اجتماعی و مشخص نبودن هدف ها بدون پاسخ یا با پاسخ های بدون مبانی جمعی روبرو می شود.
بعنوان نمونه برخی در سایت ها به میدان می آمدند و مبارز میطلبیدند که با دستگیری رهبران جنبش سبز قیامت می کنیم و غیره . اما اکنون که این دستگیری انجام شده واکنش خشم آلودی را شاهد نیستیم. به نظر می رسد آن واکنش ها، واکنش های فردی معترضان بوده بدون اینکه در یک گفتگوی جمعی مورد توافق نسبی قرار گرفته باشد.
با اینکه همه فعالان جنبش بسیار امیدوارند اما به نظرم من در بسته ای که روبرو در چند قدمی کار گذاشته شده پیام مایوسانه ای برای جنبش دارد.


۱۳۸۹ اسفند ۶, جمعه

گازهای اشک آور در 25 بهمن

گاز های اشک آوری که در تجمع 25 بهمن مورد استفاده قرار گرفت مورد بحث من و دوستان بود چرا که تا سه روز چشمهای من التهاب داشت و می سوخت . تفاوت اساسی یی بین این گازهای اشک آور و گازهای قبلی که در سال گذشته مورد استفاده قرار می گرفت وجود داشت. به شوخی به دوستی می گفتم که احتمالا این گازها چینی هستند و نتونستن اصلش رو گیر بیارن .
امروز در خبرها می دیدم که خبرگزاری پزشکی ایران نامه پزشکان ایرانی را خطاب به بانکی مون منتشر کرده در آن نوشته اند:
پزشکان ایران طی نامه‌ای به‌ بان کی مون دبیرکل سازمان ملل خواستار اقدامات فوری آن سازمان جهت جلوگیری از استفاده گازهای شیمیایی مخرب علیه تظاهرکنندگان در ایران توسط نیروهای پلیس ضد شورش رژیم گردید.
این گاز‌ها که حاصل تجربیات واحد پدافند شیمیایی، میکروبی سپاه پاسداران در طی جنگ هشت ساله ایران و عراق می‌باشد، اولین بار بطور آزمایشی در اعتراضات خیابانی سال ۲۰۰۹ بصورت محدود مورد استفاده قرار گرفت اما در طی روزهای جاری و بخصوص در جریان تظاهرات مردم ایران در روزهای ۲۵ بهمن و اول اسفند امسال بصورت گسترده علیه مردم ایران مورد استفاده قرار گرفته است.
هرچند استفاده از گازهای اشک آور معمولی که عموما حاوی ترکیبات گوگرد بوده و پس از آزاد شدن، تولید اسید سولفوریک می‌کند و باعث ایجاد سوزش در چشم و بینی می‌گردد نیز عملی غیر انسانی و ناپسند است اما بدلیل نیمه عمر کوتاه این مواد و اندک سازگاری با محیط زیست، خیلی نگران کننده نیست. اما گازهای شیمیایی جدید که بدلیل ایجاد ترس و وحشت در مصدوم به گاز ترس نیز شهرت یافته است، علاوه بر ترکیبات فوق حاوی CHLOROBENZALDOXIM NITRIL و باران زرد و مقادیر کمی از گازهای اعصاب مانند سارین، تابون و یا سومان نیز هست که این‌ها ترکیبات آلی فسفردار و جزو سموم ارگانو فسفره هستند و در برخی موارد سبب بروز علائم شدیدی در بین مصدومان این گاز‌ها مانند سرگیجه، درد قفسهٔ سینه، سردرد شدید، دو بینی و تاری دید، خستگی تهوع، استفراغ، استفراغ خونی، دردهای شکمی و افزایش ترشحات دهان، بینی، چشم و سیستم تنفسی و دردهای شدید عضلانی می‌گردد. در موارد متعدد در آزمایش خونی که از مصدومان توسط همکاران ما گرفته شده است در خون آن‌ها مقادیری فنیل انالین؛ نیتریت و گوگرد دیده شده و سطح اوره خون آن‌ها نیز بالا بوده است. همچنین بدلیل تاثیر بر DNA می‌تواند سبب عوارض دیررس و تغییرات کارسینوژنیک و سرطانزایی در انسان نیز شود. و بعلاوه بدلیل نیمه عمر طولانی با شسته شدن توسط آب باران در خیابان‌ها و سرازیر شدن به مزارع پایین دست که از آبهای سطحی استفاده می‌کنند سبب بروز عوارض زیست محیطی دهشتناکی می‌گردد.
لینک خبر : http://hradns.info/51/1389-01-27-05-27-21/7017-1.html





۱۳۸۹ اسفند ۵, پنجشنبه

سخنان جالب وزیر اطلاعات

امشب وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی تا پاسی از نیمه شب در شبکه سه سخن گفت. سعی داشت خود را مسط و آرام نشان دهد اما تلخی در صورتش هویدا بود. خیلی افکار عجیب و واقعا جنون آمیزی مطرح می کرد اما جالب ترین بخش سخنان اش این که حرکت های رخ داده در کشورهای عربی را حرکت های اسلامی و به پیروی از آیت الله خمینی دانست و از این مهمتر گفت که ما سند و مدرک و اطلاعات و .... داریم که به کشورهای اروپایی می رسه.
با توجه به جو حکومت نظامی وار امروز و امشب تهران همه منتشر خبرهای بیشتری  از این وزیر بودند که گویا از این منبع خبری نبود. تا ببینیم چه خبر است در پایتخت مملکت و این جو نظامی تهران به چه دلیلی است.
نقدی بر منشور جنبش سبز

منشور جنبش سبز بعد از مدتها مورد بازبینی قرار گرفت.
در متن اول اشکالات بسیار زیاد بود و این اشکالات را می تواند بخاطر تدوین منشور توسط یک طیف خاص مذهبی پیرامون میرحسین موسوی دانست . در ویرایش دوم منشور دیدگاههای بیشتری مورد توجه قرار گرفته و موارد بسیار مبهی مانند " عقلانیت توحیدی" حذف شده که جای امیدواری داد.
اما در همین متن نیز روحیه خاصی حاکم است که برخی از ملاحظات و ترس های اصلاح طلبان را منعکس می کند. برخی از این مسائل عبارتند از :
1.       نقد جنبش :
به این بخش از منشور نگاه کنید : "همان کلمات ساده و صمیمی کافی بود تا نشان دهد که میزان صحت و سقم ادعاهایی که با برنامه ای حساب شده و با مضمون واحد مرگ یا خاموشی جنبش سبز، از جانب دو جبهه مشخص کودتاگران انتخاباتی و وابستگان به سلطه جویان بیگانه از منافع ملی مردم ایران مطرح می شود، تا چه میزان است." 
بسیاری از منتقدین پیش از حرکت 25 بهمن از " خاموشی " جنبش سبز سخن گفته بودند حال بر مبنای این بخش از منشور اینها یا " کودتا گران انتخابات " هستند یا " وابستگان به سلطه جویان بیگانه " . یعنی اگر کس یا کسانی در تحلیل خود از جنبش سبز به این نتیجه رسیده باشند که جنبش سبز خاموش شده و شاید برای آینده کسانی معتقد باشند که جنبش سبز با روشهای در پیش گرفته به نتیجه مشخصی نخواهد رسید از نظر این منشور در یکی از این دو دسته بندی بگنجد.
اگر این رویکرد صحیح باشد در این صورت حوزه فکر ناقدان از نظر منشور مشخص شده است. ناقدان باید به دستور منشور جنش سبز  نه تنها امیدوار به زنده بودن جنبش سبز باشند بلکه به آن ایمان داشته باشند. و اگر منتقدی چنین دیدگاهی نداشته باشند بطور خودکار یا در طیف کودتاگران است یا سلطه جویان بیگانه.
به نظر می رسد این بخش از منشو جای اصلاح  داشته باشد مضافا اینکه این رویکرد منشور با بخش های دیگر منشور تناقض دارد مانند : " جنبش سبز، یک حرکت اجتماعی است که هرگز خود را مبری از خطا نمی انگارد و با نفی صادقانه هرگونه مطلق نگری، بر گسترش فضای نقد و گفتگو در درون و بیرون جنبش، پای می فشرد."

2.       برداشت از استبداد :
به نظر می رسد منشور فهم محدودی از مسئله تمامیت خواهی واستبداد را از خود نشان می دهد  و معتقد به : "ظهور گرایش های تمامیت خواهانه واستبدادی و انحصارطلبانه در میان برخی از مسئولین حکومتی." است و نه در ساختار حاکمیت سیاسی فعلی . بنابراین رویکرد بخشی و فردی را در بحث استبداد و انحصار طلبی دنبال می کند . اگر این واقعا ویکرد و فهم جنبش از استبداد باشد آنوقت ریشه بسیاری از مشکلات پیش پای جنبش را می توان بهتر ارزیابی کرد و ناکامی های جنبش را دقیقا تحلیل کرد.
3.       هویت سبز :
بحث هویت سبز همواره از ابتدا مورد مناقشه بود. برخی سعی داشتند آنرا در " دین سبز" بگنجانند که بسیار هم مورد علاقه سایت کلمه و جریان اصلاح طلبی است. اما در منشور مشکلی مهمتر از " گنجینه اسلامی ، ایرانی" وجود دارد و آن این بخش از منشور است که جنبش سبز را بدنبال " تحکیم وجه اخلاقی ، بینش و کنش پیروان همه ادیان توحیدی کشور" دانسته و این شیوره را " راه تقویت ارزش های دینی در جامعه " دانسته است.
از همین بخش از منشور مشخص می شود که تدوین کنندگان تناقض این بخش را با بخش های دیگر نادیده گرفته اند ، اگر احترام به هر نوع سلوک و ایمان  مذهبی مورد نظر باشد چرا در این بخش " ادیان توحیدی " از جایگاه رفیع تری برخوردارند ؟
تبعیض نهفته در این بخش روحیه پنهان گر اصلاح طلبان ایرانی است که سعی دارند صورت هر مسئله ای را تزیین کنند در صورتی که در عمق جریان فکری خود توان  روبرو شدن بعنوا مثال با آزادی مذهبی را ندارند.
ادعا " حذف هرگونه تبعیض میان شهروندان"  با " گنجینه ایرانی اسلامی" در تناقض است و ایرانی های بهایی، بودایی و .. را بار دیگر در وضعیت تبعیض آمیز قرار می دهد.
4.       جنبش های قومی :
از دوره آقای خاتمی که در پژوهش هایی با اصلاح طلبان حکومتی برخورد داشتم یا گفتگو می کردم ترس آنها را از جنبش های قومی کمتر از اقتدار طلبان ندیده ام. رویکرد سکوت در برابر جنبش های قومی و به رسمیت نشناختن خواسته ها و حتی عدم قبول فهمی که فعالان قومی از جنبش خود دارند از مسائلی بود که جا به جا با آن روبرو می شدم .
این رویکرد سکوت و یا با کمترین توجه و دقت از کنار آن گذشتن را در متن منشور می توان دید. مثلا این بخش را ببیند : "دفاع از کرامت انسانی و حقوق بنیادین بشر، فارغ از مذهب، جنسیت، قومیت و موقعیت اجتماعی و استقرار و تضمین موازین حقوق بشر به عنوان یکی از مهم ترین دستاوردهای تاریخ و حاصل خرد جمعی همة انسان ها، مورد تأیید و تأکید جنبش سبز است."
منشور جنبش زنان را دقیق تر مورد توجه قرار داده اما همواره جنبش های قومی و حقوق قومی را بطور تلویحی و در ادامه صحبت از دیگر حقوق مطرح می کند بعنوان نمونه : " بر همین اساس جنبش سبز بر حمایت از حقوق زنان، نفی هرگونه تبعیض جنسیتی و احترام به حقوق اقوام و مذاهب مختلف ایرانی تأکید ویژه دارد."
یا نگاه کنید به این بخش : " آزادی زندانیان سیاسی، رفع محدودیت های غیرقانونی و نگاه امنیتی علیه فعالیت احزاب و گروه ها، و جنبش های اجتماعی چون جنبش زنان، جنبش دانشجویی، جنبش کارگری، و مانند آن"
دیگر اینکه راهکار شماره 10 منشور به جنبش زنان اختصاص یافته اما جنبش قومی چنین توجهی برانانگیخته :" حضور مؤثر زنان در جنبش سبز را باید فرصتی برای برداشتن گام هایی بلندتر در جهت رفع تبعیض های جنسیتی و تحقق مطالبات برحق آنان شمرد. جنبش سبز حمایت همه جانبه و همراهی با جنبش زنان را در زمره اولویت های بنیادین خویش می داند و معتقد به این ضرورت تاریخ اجتماع ایران است که زنان علاوه بر ایفای نقش مهم خود در خانواده، بعنوان هویتی مستقل، جایگاه بایستة خویش را در جامعه بازیابند."
یا در راهکار شماره 11 دو حق بزرگ حقوق قومی و مذهبی در یک راهکار گنجانده شده : " تلاش برای تحقق حقوق قانونی و احترام اخلاقی اقلیت های دینی و مذهبی و قومی از طریق زمینه سازی برای مشارکت فعال و نهادمند آنان در فرایندهای تصمیم گیری سیاسی در کشور، با تکیه بر هویت مشترک ایرانی و به رسمیت شناختن تنوع و تعدد فرهنگی، یکی از فعالیت های عمدة جنبش سبز است."
اما مسئله در این بخش فهمی است که منشور از مسئله قومی در ایران دارد که تفاوت جدی با فهم فعالان قومی آذری و کرد در ایران دارد.
مسئله قومی از آنچنان اهمیتی برخوردار است که کل آذربایجان و کردستان عملا به جنبش سبز نپیوستند و در اعتراضات ترجیح دادند که سکوت کنند و آنچه در تهران و شهرهای دیگر می گذرد را مسئله خود تلقی نکنند.
5.       مسئله عدالت :
تحلیلی که منشور از عدالت ارائه می کند تردید در اینکه این منشور به نظرسنجی یا همفکری طیف وسیعی از افراد رسیده باشد را با تردید روبرو می کند.
حداقل یک جامعه شناس سیاسی می توانست کمک کند که منشور چنین تحلیلی از نظام حاکم و جایگاه او در مسئله گسترش عدالت نداشته باشد و نشان دهد که هیچ نظام حاکمی بر فراز قدرت های اقتصادی ، سیاسی و طبقاتی نمی تواند وجود داشته باشد. جامعه شناسی سیاسی به ما می آموزد که همه نظام های سیاسی دارای منافع خصوصی هستند و اصولا فکر دولت یا نظام حاکم بی طرف بر فراز منافع طبقاتی افسانه ای بیش نیست اما منشور می گوید : گسترش عدالت در جامعه در صورتی امکان پذیر است که نظام حاکم با پرهیز از انحصارطلبی و قیم مآبی و با اتکاء بر خواست ملت و منافع ملی، در عرصة داخلی و بین المللی، کاملا مستقل و فارغ از وابستگی به نهادهای غیرمردمی و قدرت های اقتصادی و سیاسی و طبقاتی عمل کند و مقید باشد که به اصل برابری انسان ها در بهره مندی از کلیة حقوق انسانی، مواهب طبیعی و تولیدات اجتماعی احترام بگذارد."
6.       اجرای بدون تنازل قانون اساسی :
" اجرای بدون تنازل تمامی اصول قانون اساسی و بویژه اصول ناظر بر حقوق ملت (فصل سوم)، هدف و خواست تجدیدناپذیر و حتمی جنبش است."
به نظر می رسد اجرای بدون تنازل قانون اساسی پاشنه آشیل منشور سبز است و به نظر ناچاری منشور را هم منعکس می کند. اصلاح طلبان می اندیشند که منشور برای اینکه اصلاح طلب باقی بماند مجبور به پذیرش این مسئله است. با اینکه تناقضات نهفته در اجرای بدون تنازل قانون اساسی می تواند تمام ادعاها جنبش سبز را به زیر سوال ببرد اما هنوز جریان اصلاح طلبی نتوانسته به طریقی مشکل خود را با این اصلا حل کند.
گرچه منشور در پی آن امکان تغییر قانون اساسی را مطرح کرده است اما به نظر نمی رسد این بخش توانایی حل مشکلات نهفته ر اجرای بدون تنازل قانون اساسی را داشته باشد.
به نظر نمی رسد اگر جنبش خواهان حذف یا اصلاح برخی از اصول قانون اساسی باشد لزوما از اصلاح طلبی خارج شده باشد.
دیگر اینکه منشور هنوز هم قانون اساسی را میثاق مشترک می داند که خود جای بحث بیشتری دارد : " جنبش سبز با پیگیری اهداف و آرمان های همیشگی مردم ایران و با اتکاء به بازخوانی انتقادی تحولات صورت گرفتة پس از انقلاب اسلامی، بویژه در عرصة روابط ملت و دولت، بر پایة میثاق مشترک مردم ایران، یعنی قانون اساسی، در پی دستیابی به آینده ای روشن برای ملت ایران است."

7.       ماهیت جنبش سبز :
منشور می گوید که جنبش سبز یک حزب متمرکز نیست و همچنین مجموعه ای از افراد سازمان نیافته و بی هدف هم نیست، امااز کلیت منشور مستفاد می شود که تهیه کنندگان منشور سعی دارند آن را در یک محدوده مشکل عقیدتی و فکری نگاه دارند و با اینکه بسیاری از متغیرهای حقوق بشری و آزادیخواهانه را در آن می گنجانند اما تعیین حریم آن را در اختیار خود می پندارند و سعی دارند در یک محدوده " اسلامی – توحیدی " باقی بماند.
" جنبش سبز را نه می توان یک حزب متمرکز دانست و نه مجموعه ای از افراد سازمان نایافته و بی هدف. جنبش سبز، قطرات به هم پیوسته مردم معترضی است که برای احقاق حق خود به دریا بدل شده اند. "
8.       فهم منشور از جنبش :
من هر چه سعی کردم این بخش منشور را نفهمیدم : " این توانایی می تواند شعار «هر ایرانی یک ستاد» را به شعار «هر ایرانی یک جنبش» تبدیل کند. جنبشی که برخلاف پندار مخالفان آن، در قلب ایرانیان جای گرفته و چون جان، در تن می تپد و راه خود می جوید."
هر ایرانی یک جنبش یعنی چه ؟ جنبش یک جریان جمعی است و باید بتواند چنان هژمونی یی تولید کند که به انسجام نیروها و جذب افراد بیشتر دست یابد.