۱۳۹۲ شهریور ۲, شنبه

طرد اجتماعی و نتایج یک پژوهش در تهران

امروز گفتگویی داشتم با برنامه "نوبت شما" بی بی سی درباره نتایج پژوهشی در ایران که نشان می دهد نزدیک به پنجاه درصد جوانان تهرانی اظهار داشته اند که احساس "طرد اجتماعی" را تجربه کرده اند.
اینکه طرد اجتماعی  چیست و چگونه این پژوهش نشان می دهد که جامعه جوانان ایران کاملا قطبی شده و شکاف بزرگی در جامعه ایجاد شده که نتایج و خطرهای وحشتناکی برای زندگی جوانان به بار آورده و اساسا جامعه ایران را از معنا تهی کرده و دیگر به سختی می توان از چیزی به نام "جامعه ایران" سخن گفت. همبستگی اجتماعی مهمترین چیزی است که اکنون دیگر به کلی از میان رفته است. 
لینک گفتگو با نوبت شما بی بی سی : 
http://www.bbc.co.uk/persian/tv/2011/04/000001_ptv_your_turn.shtml

گزارشی از پژوهش درباره طرد اجتماعی ( ایسنا)
رییس مرکز مطالعات و پژوهش‌های راهبردی وزارت ورزش و جوانان با اعلام اینکه بیش از نیمی از جوانان استان تهران درخطر احساس طرد اجتماعی بالاتر از حد متوسط هستند،‌ گفت: این جوانان در وضعیت محرومیت‌های چندگانه و مزمن به سر می‌برند.
محمدتقی حسن زاده در گفت‌وگو با خبرنگار«جوانان» خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، افزود: طی تحقیقات مرکز مطالعات و پژوهش‌های راهبردی وزارت ورزش و جوانان در سال 1388 که بر روی 1200 نفر از جوانان شهر تهران، اسلامشهر، ورامین و پاکدشت انجام شده قریب نیمی از آنها از محرومیت‌های چند گانه مزمن و انباشت شده در رنج بوده و احساس طرد را تجربه کرده‌اند.
وی با اشاره به ابعاد سه گانه طرد عینی گفت: در بعد محرومیت‌ مادی که شامل مولفه‌های فاصله درآمد و هزینه و سرانه درآمد خانوار، بدهی معوق و وابستگی درآمد است، 41 درصد جوانان مورد مطالعه بالاتر از حد میانگین بوده و به طور نسبی طرد شده‌اند. همچنین در بعد محرومیت از حقوق اجتماعی اساسی که ترکیبی از مولفه‌های آموزشی، مراقبت بهداشتی، مسکن،‌ محله مسکونی مناسب و ازدواج است، ‌45 درصد از افراد مورد مطالعه بالاتر از حد میانگین و دچار طرد اجتماعی شده‌اند.
وی افزود: در محرومیت از ادغام اجتماعی – فرهنگی که شامل مشارکت در کار و اشتغال، ‌مشارکت‌های اجتماعی رسمی و غیررسمی و امکانات فرهنگی - فراغتی مناسب است نیز حدود 48.8 درصد از جوانان مذکور بالاتر از میانگین شاخص بوده و آنها دچار طرد یا عدم ادغام اجتماعی - فرهنگی کافی هستند.

جوانان 25 تا 29 سال بیشتر در معرض خطر طرد اجتماعی هستند

رییس مرکز مطالعات و پژوهش‌های وزارت ورزش و جوانان با بیان اینکه جوانان مطرود به ویژه از حیث حقوق اجتماعی اساسی یعنی حق آموزش و ازدواج، مسکن، بهداشت و سلامت، فراغت و مشارکت اجتماعی دچار ضیق امکانات و مشکلاتی به مراتب شدیدتر و دیرپاتر از محرومیت‌های پایه و اولیه هستند، افزود: جوانان رده سنی 25 تا 29 سال در مقایسه با گروه سنی پایین تر بیشتر در معرض خطر طرد اجتماعی هستند و به شکل معناداری از میزان‌های بالاتر طرد در تمام ابعاد رنج می‌برند.

دختران و زنان جوان در ابعاد اقتصادی طرد اجتماعی بیشتر دچار آسیب هستند

حسن زاده طرد اجتماعی را فراجنسیتی دانست و اظهار کرد: طرد اجتماعی به جز ابعاد اقتصادی که در آن دختران و زنان جوان بیشتر دچار آسیب هستند در ابعاد دیگر اساسا فراجنسیتی بوده و عموم جوانان و نوجوانان اعم از دختر و پسر را درگیر ساخته است.

خطر طرد ذهنی جوانان

وی با اشاره به خطر طرد ذهنی جوانان خاطرنشان کرد: فاصله تصورات و انتظارات جوانان ازواقعیت زندگی‌شان در حوزه نیازهای اساسی مدنظر آنان از شاخص‌های کلی طرد ذهنی است که حدود 56 درصد از جوانان و نوجوانان دچار طرد ذهنی یا احساس دور افتادگی نسبی از منابع، امکانات و فرصت‌های مادی و غیر مادی لازم هستند که رقمی بالا و قابل تامل و از نظر فردی و اجتماعی خطرساز است.
حسن زاده در تشریح چگونگی به وجود آمدن طرد اجتماعی گفت: در چشم انداز طرد اجتماعی فقر و محرومیت زمانی به وجود می‌آید که گروه‌ها یا بخش‌ها از یک جامعه به دلایل اغلب غیر ارادی و ناخواسته و در یک روند تدریجی و انباشتی دچار زنجیره‌ای از محرومیت‌ها یا فقدان‌های اساسی شده و از آنچه برای یک زندگی معمول، سالم و بهنجار فردی و اجتماعی در هر جامعه لازم است، جدا و دور می‌گردند.
وی افزود: افراد و گروه‌های مذکور بر حسب خصایص، شرایط، حوادثی در گذشته زندگی خود که بین آنان و دیگران تفاوت ایجاد می‌کند،‌ از جریان اصلی توزیع منابع و فرصت‌های اجتماعی جدا یا بیرون رانده می‌شوند،‌ این جداشدگی یا طرد که ماهیت و خصلتی پویا و تجمعی دارد، نه تنها وضعیت فعلی زندگی آنان را به شکل منفی متاثر می‌سازد؛ بلکه به آینده آنان و فرزندانشان نیز جریان و انتقال پیدا کرده و آنها را در معرض خطر، تهدید و آسیب دیدگی جدی قرار می‌دهد.

۱۳۹۲ مرداد ۲۹, سه‌شنبه

گرایش های امروزین ازدواج و طلاق در ایران

مقاله من در شرق پارسی درباره گرایش های امروزین ازدواج و طلاق در ایران.  http://www.sharqparsi.com/1392/05/article4228

گرایش های امروزین ازدواج و طلاق در ایران

مدت ها است که دولتمردان در ایران درباره کاهش یا سخت شدن شرایط ازدواج و افزایش طلاق هشدار داده اند اما این هشدار برای ازدواج و طلاق طنین های متفاوتی در جامعه ایرانی دارد.
برای جامعه ای که در آن روابط میان زن و مرد پیش از ازدواج ممنوع و با مجازات همراه است و تشکیل خانواده هنجار و ارزش سنتی – اسلامی قدرتمندی به حساب می آید، طبیعی است که کاهش آمار ازدواج و افزایش طلاق هشداری جدی تلقی شود.
با کاهش میزان باروری در جامعه ایران که اکنون به حذف سیاست های تنظیم خانواده انجامیده است ما شاهد روندهای تازه ای در خانواده ایرانی هستیم که یکی از آنها همانا افزایش میزان طلاق و کاهش تمایل به ازدواج است.
با افزایش مشکلات اقتصادی و کمبود منابع برای پرورش مناسب فرزندان در فضایی که رفاه دغدغه اصلی خانواده های ایرانی است به نظر می رسید که با محدود کردن تعداد فرزندان بتوان به معضلاتی که گریبان نهاد خانواده را در ایران گرفته پاسخ داد و این نهاد را از بحران خارج کرد اما این درمان به درازا نکشید و معضل دیگری به نام افزایش میزان طلاق، خانواده ایرانی را دچار بحرانی مضاعف کرد؛ بحرانی که تاکنون هیچ راه حلی برایش یافته نشده است.
افزایش میزان طلاق و نارضایتی زوج ها و دعواهای زن و شوهری، اعتماد به کارایی نهاد خانواده و ازدواج در شکل کنونی اش را با تزلزل جدی روبرو کرده است، به شکلی که می توان گفت نهاد خانواده با ارزشهای کنونی اش در ایران نه در قامت تحکیم عشق و علاقه زوج ها که همچون تضعیف کننده این علایق ظاهر شده است.
اکنون در میان جوانان آگاهی به این چهره از زندگی خانوادگی گسترش یافته و نگرش آنها را درباره خانواده و ازدواج در شکل سنتی آن تغییر داده است. سارا دانشجوی فنی و مجرد از تهران به شرق پارسی می گوید: “الان وضعیت طوریه که مسائلی مثل افزایش مردهای متاهل که با دخترهای دیگه رابطه دارن و هم زن های شوهر دار که با مردهای دیگه هستن افزایش یافته و بخاطر همین دخترهای جوان ترجیح می دهند مجرد باشند تا بخواهند این مشکلات رو داشته باشند. یعنی به نوعی اعتماد به ازدواج و خانواده کمتر از اونی شده که فکرشو می شه کرد اما هنوز توی قشر مذهبی ازدواج رواج داره مثل قدیم هم پسرهاشون و هم دخترهاشون زود ازدواج می کنند.”
نگاهی به سایت های عامه پسند گفتگو درباره ازدواج و طلاق نشان می دهد که افرادی که ازدواج کرده اند و اکنون با مشکلات جدی در روابط زناشویی خود روبرو هستند چگونه با چهره متفاوتی از نهاد خانواده و خشونت نهفته در آن روبرو هستند. آنها تقریبا به شکل مشابهی از پیامدهای ترسناک طلاق در ایران آگاهی و واهمه دارند با این حال این آمار رشد طلاق است که بر ازدواج پیشی گرفته است.
بعضی از تحلیل گران این وضعیت در ایران را “انقلاب جنسی” دانسته اند. وضعیتی که جوانان به روابط جنسی خارج از مناسبات خانوادگی و قانونی به عنوان روابطی قابل قبول تر از مناسبات سنتی می نگرند.
ازدواج و طلاق ایرانی به روایت آمار
بر اساس آمار رسمی، در سال ۱۳۹۱ در ایران ازدواج نه و نیم درصد نسبت به سال قبل از آن کاهش و طلاق بیش از شش درصد افزایش داشته است. در همین سال به ازای هر سه ازدواج یک طلاق در تهران رخ داده است. این آمار برای مناطق شهری و روستایی متفاوت است به نوعی که در نقاط شهری با افزایش میزان موارد طلاق روبرو هستیم. در شهرها هنجارهای سنتی که مانع رخ دادن طلاق و نهی کننده آن باشند کمتر از نقاط روستایی و شهرهای کوچک است بنابراین این امکان برای افراد وجود دارد که با فشارهای اجتماعی کمتری اقدام به طلاق کنند.
در مقابل فشار هنجارهای اجتماعی بر افراد مطلقه در نقاط روستایی، شهرهای کوچک و استان های کمتر توسعه یافته با برچسب های منفی که بر پیشانی آنها حک می شود آنچنان قدرتمند است که بسیاری را ناچار به ادامه زندگی ناخوشایند خود می کند. زوج های ناراضی از زندگی خانوادگی خود در این شرایط مجبور به پذیرش وضعیت موجود خود بعنوان تقدیر و سرنوشت رقم خورده هستند و تبعات طلاق را وحشتناک تر از وضعیت موجود ارزیابی می کنند.
همچنین آمار طلاق در ایران نشان می دهد که ۴۴ درصد موارد طلاق در میان زوج هایی رخ می دهد که طول مدت زندگی مشترک شان کمتر از چهار سال بوده است. همچنین بیشتر طلاق ها در میان زوج های زیر ۳۰ سال و دارای اختلاف سنی کم رخ داده است.
در این میان استان های تهران، البرز و خراسان رضوی استان های اول در طلاق در کشور هستند و سیستان و بلوچستان، ایلام و چهارمحال بختیاری در ردیف های آخر قرار دارند.
همچنان که آمار از بی رغبتی جامعه به ازدواج و افزایش طلاق خبر می دهد گرایش های اجتماعی که در شبکه های اجتماعی مجازی ظهور می کنند نیز نشانه های مشابهی را بروز می دهد و از محتوای نگرانی های جوانان خبر می دهد. در شبکه های اجتماعی مجازی بحث طلاق و ازدوج موضوع داغی است که در میان کاربران ایرانی علاقه مندان زیادی دارد. این توجه بیشتر به طراحی صفحه هایی در فیس بوک در نفی ازدواج انجامیده است. به عنوان نمونه، صفحه فیس بوک ازدواج ممنوع ایرانیان در فیس بوک بیش از ۲۶۰ هزار عضو، صفحه“ازدواج ممنوع، فقط زندگی مجردی” ۲۵ هزار عضو و صفحه “من ازدواج نمی کنم” بیش از ده هزار عضو دارد. در مقابل صفحه “طلاق ممنوع”کمتر از ۱۹۰۰ عضو را جذب خود کرده است.
این آمار به همراه انعکاس بی علاقگی جوانان به ازدواج در شبکه های اجتماعی نشان می دهد که مشکلات و دلزدگی های جدی در ارتباط با ازدواج در میان جوانان وجود دارد که در سالهای اخیر گسترش یافته است. لیلا، کارمند شرکت خصوصی به شرق پارسی می گوید: “ترجیح میدم اول یه زندگی مستقل برای خودم داشته باشم یعنی این بیشتر راضیم میکنه تا اینکه ازدواج کنم. اما واقعا می بینم هرچند که سختگیری های خانواده ها تأثیر کمی در ازدواج نکردن جوون ها نداشته. این خود جوونا هستند که به ازدواج تن نمیدهند.”
حکمفرمایی ارزش های سنتی در ازدواج و طلاق
با همه تغییراتی که جامعه ایرانی و نسل های جدید تجربه می کنند همانند شاغل شدن زنان، بالا رفتن سطح تحصیلات و روابط پیش از ازدواج، هنوز ازدواج برای دختران و پسران ایرانی طنین و دورنمایی سنتی دارد و معیارهای سنتی که به شکل گزینشی بهینه شده اند از اهمیت بالایی برخوردارند. نقش هایی که در ازدوا ج برای زن ومرد تعریف شده تغییرات اندکی پیدا کرده و هنوز انتظارات سنتی از نقش زن و مرد بطور قدرتمندی در جامعه برقرار است.
انتظار از ایفای نقش مرد بعنوان تأمین کننده اقتصاد خانواده، تهیه کننده تسهیلات زندگی و از زنان در نقش خانه داری و مادری همچنان انتظاراتی پر رنگ و محوری است. با این حال جوانان انتظار دارند که از روابط اقتدار گرایانه موجود در خانواده های سنتی به دور باشند.
در میان دختران با اینکه عموما به ظاهر با ازدواج سنتی مخالف هستند اما معیارهای نسل جدید دختران نیز تفاوت بنیادیی با معیارهای سنتی ندارد. گفتگوی شرق پارسی با چندین نفر در ایران در این گفته لیلا از ایران خلاصه می شود : “الان دخترها دیگه زیاد به تحصیلات اون شخص فکر نمیکنن اگر تصمیم به ازدواج داشته باشن صداقت اون آدم براشون مهمه و اینکه پسره مامانی نباشه به قدر کفایت پول داشته باشه که بتونه یه زندگی رو بچرخونه و مهمتر از همه اینکه حس خوبی داشته باشی از اینکه کنارت باشه و با عقایدت و طرز فکرت سازگار باشه کلا ساز مخالف نباشه”.
تضاد سیاست های دولتی و معیارهای والدین
مدت ها است که دولتمردان در ایران درباره کاهش یا سخت شدن شرایط ازدواج و افزایش طلاق هشدار داده اند اما این هشدار برای ازدواج و طلاق طنین های متفاوتی در جامعه ایرانی دارد.
در مورد ازدواج دوگانگی آشکاری میان تلقی خانواده و تلقی دولتمردان وجود دارد. خانواده بیش از گذشته در مورد ازدواج فرزندان محتاط شده اند و حتی به طور عمومی توصیه های بیشتری به فرزندان برای به تعویق انداختن ازدواج به بعد از تحصیل و یافتن شغل و تثبیت اقتصادی، می شود. بعد از این مرحله نیز سخت گیری های زیادی برای معیارهای گزینش فرد مناسب برای ازدواج چه از نظر اقتصادی (داشتن شغل و درآمد مناسب، پذیرش میزان مهریه، تهیه مسکن مناسب خصوصا مالکیت آن) و چه اخلاقی (سلامت اخلاقی ، مسئله اعتیاد) بر مسائل دیگر افزوده شده است.
در مقابل این فرهنگ رایج در میان خانواده های ایرانی، دولتمردان جمهوری اسلامی تلاش می کنند که مردم را ترغیب کنند از این سخت گیری ها کم کنند و اجازه دهند ازدواج میان زوج ها شکل بگیرد. توصیه ای که هر روز کمتر و کمتر مورد توجه خانواده های ایرانی قرار می گیرد. گویی واقعیتی که خانواده های ایرانی از ازدواج درک می کنند متفاوت با منطق و نگرانی های حاکمیت است.
با تداوم این وضعیت، فرهنگ نه چندان پنهان روابط میان دختران و پسران خارج از چارچوب ازدواج و خانواده شکل می گیرد که به نظر می رسد در ایران در حال گسترش است و در نبود مناسبات حقوقی حمایت کننده از این روابط با آسیب های فراوانی روبرو است؛ روابطی که با خطرهای فراوانی چه از جانب مجازات های رسمی و چه نبود حمایت حقوقی جامعه از این روابط مواجه است. افرادی که در این روابط دچار آسیب هایی چون بارداری های ناخواسته و بنابراین سقط جنین های پیامد آن، آسیب های جسمی، سوء استفاده های اخلاقی و اقتصادی و غیره می شوند کمترین حمایت قانونی را شاهد هستند.
ناکارآمدی ارزش ها و اولویت های نهاد خانواده
گذشته از معیارهای دیگر برای مرد ایده آل ازدواج، داشتن توانمندی اقتصادی مهمترین معیار امروز خانواده های ایرانی است و شاید تنها معیار مشترک میان پدر و مادرها و دخترانشان باشد. مسئله ای که باعث ایجاد گرایش فزاینده ای در میان مردان ایرانی شده که از ازدواج با دختران همسن خود ناامید شوند و به ازدواج با زنان با سن بالاتر از خود گرایش پیدا می کنند. ازدواج با زنانی با سن بالاتر اما از نظر اقتصادی دارای شغل و امکانات مادی مناسب، گزینه ای است که گرایش به آن به گفته مصطفی اقلیما رئیس انجمن مددکاران ایران در حال افزایش است.
از سوی دیگر ارزش هایی چون مهریه، جهیزیه، سابقه خانوادگی و غیره ارزش های مسلط و عموما پذیرفته شده ای هستند که بر ارزش های فردی در ازدواج سایه افکنده اند تا آنجایی که این ارزش ها قادر نیستند از افزایش طلاق میان زوج های کمتر از سی سال که در پنج سال اخیر بیشترین آمار طلاق را به خود اختصاص داده اند جلوگیری کنند.
نگاهی به آمار ازدواج و طلاق و نگرش جوانان در سایت های اجتماعی نشان می دهد که ارزشهای سخت گیرانه اقتصادی و ارزش های اجتماعی روابط میان والدین و فرزندان که خواستار ادامه تسلط خود بر زندگی زناشویی فرزندانشان هستند، در وضعیت فعلی ایران بخش بزرگی از کارایی خود را از دست داده اند. در این وضعیت، نظم طبیعی روابط میان دختران و پسران همسن و علاقمند به همدیگر که می بایست مبنای ازدواج می بود دچار تزلزل جدی شده است. با این تغییرات، دختران و پسرانی که بدنبال همسران پول دار تر هستند از نظم طبیعی ازدواج خارج می شوند به طوری که شاهد ازدواج هایی با فاصله های سنی زیاد و علایق متفاوت هستیم که می توان آنها را ازدواج کارکردی نامید. ازدواج هایی که نه به خانواده به معنای واحد اجتماعی تولید کننده مناسبات بنیادی جامعه، که به خانواده کارکردی برای حل مشکلات می انجامد.

۱۳۹۲ مرداد ۲۵, جمعه

روحانی به دنبال کسانی که بگویند: تقلب نشده

آقای روحانی درست می گوید، آقای آخوندی شهامت دارد که می گوید در انتخابات تقلب نشده این ما هستیم که شهامت مان را از دست داده ایم و جرات نمی کنیم فریاد کنیم که نه تنها در انتخابات 88 تقلب شده که در انتخابات 92 و انتخاب شما جناب آقای روحانی ، در انتخابات شما هم تقلب شده. حال اگر کثافت منفعت طلبی و  لگدمال شدن شرافت اخلاقی از میان رفته و تلقب آشکار در برکشیدن شما و مصالحه و معامله ای که برای برکشیدن شما انجام شد را همه چشم پوشیده اند و کسی را جسارت بازگو کردنش نیست، نشانه سلام و صحت انتخاب شما نیست که از اساس انتخاب نیست، چرا که خوشحالی کودکانه و زذیلانه رفتن احمدی نژاد را به نظاره نشسته اند و یا خوی قدرت طلبانه خود را سیراب می کنند، چندی نخواهد گذشت که این فریبکاری طرح دستانه از گرده بیرون بیافتد
اگر سطح روشنفکری و اپوزیسیون ما این اندازه پایین است که شما می توانی آنرا به بازی بگیری از هوشمندی تو نیست که ازتنبلی فکری ماست. شما موفق شدید که چندی از این سطح نازل شرافت اخلاقی ما نردبانی بسازی و از تنبلی فکری ما تخت هوشمندی منزلت خود را بالا ببری 

آخوندی شهامت داشته در حضور رهبری بگوید که در انتخابات تقلب نشده است


وی با اشاره به سابقه فعالیت آقای آخوندی گفت: او جهادگر و با سابقه جهاد سنگرسازان بی‌سنگر است و این شهامت را داشته است که در حضور رهبری بگوید که تقلبی در انتخابات نشده و امکان تقلب وجود ندارد که من این موضوع را که او در هرکجا اعتقاد خودش را بیان می‌کند، به او تبریک می‌گویم.

۱۳۹۲ مرداد ۲۴, پنجشنبه

برائت حسن روحانی از فتنه و اردوکشی خیابانی و وظیفه ما

آقای روحانی امروز اعتراض بزرگ مردم را در سال 88 به تقلید از آیت الله خامنه ای "اردوکشی خیابانی" و بدنبال آن "فتنه" نامید تا به کسانی که بدون "تحلیل" و تنها با "امید" به ایشان توجه کردند اکنون بیاندیشیند که ماجرای روی کار آمدن روحانی چگونه مصالحه ای بود و این مصالحه راه به کجا خواهد برد. تمام کسانی که خواستند از خود در این مجلس دفاع کنند از واژه فتنه استفاده کردند و برائت جستند از مشارکت در آن اعتراض انسانی بزرگ. حال شما از کسانی که چنین روشی در دفاع از خود دارند انتظار دارید که برای حق شما قیام کنند ؟ تلاشی برای حق شما بکار ببرند؟ بر اساس کدام منطق و تحلیلی این فکر بوجود آمده است ؟ 
دولت روحانی کارایی اقتصادی را برای افزایش درآمد دولت افزایش خواهد داد. برای همین نفت مهم است، اقتصاد مهم است اما معلوم نیست که این کارایی اقتصادی لزوما به نفع بیشتری برای مثلا کارگران و کارمندان نیز گسترش یابد. این دومی را باز باید به "امید" چشم داشت یعنی از منطق دوری کرد یعنی  در تفکر و تحلیل و انتقاد را تخته کرد. 
مفاهیم آقای روحانی به نظر معنای روشنی دارند اما وقتی در موقعیت انضمامی قرار می گیرند و آقای روحانی بعنوان مثال امروز در مجلس آن مفاهیم را بکار می برد معنای متفاوت خود را پیدا کردند. مفاهیم هم معنای لغت نامه ای دارند وهم معنای انضمامی. نمی توان بواسطه معنای لغت نامه ای مفاهیم فهمید که بعنوان مثال یک سیاست مدار دقیقا در مورد چه چیزی صحبت می کند  بایستی نگاه کرد که او در واقعیت اجتماعی این واژه  را به چه عینیت هایی نسبت داده است و بار معنایی واژه خود را تا چه میزان از واقعیت های گوناگون انباشته است.
مفهوم "اعتدال" حسن روحانی یکی از مهمترین این مفاهیم است. در معنای لغت نامه ای اعتدال معنای کم مایه ای دارد مثل میانه افراط و تفریط . و چون اعتدال مفهوم عاقلانه ای جلوه داده شده است کمتر کسی ممکن است با آن مخالفت کند تا اینکه روزها بگذرد و واقعیت اجتماعی معنای این افراط و تفریط را روشن کند. بعنوان مثال شما بفهمید که مفهوم اعتدال چیزی است که افراطش را آقای روحانی "اردو کشی خیابانی" چندین میلیون معترض صلح طلب در تهران و شهرهای بزرگ تشکیل داده است و تفریط اش را "کهریزک". مطئمنا آقای روحانی برعکس فکر نمی کند مثلا بگوید افراطش کهریزک بوده و تفریطش اردو کشی خیابانی. یا چه عرض کنم دیدید که در واقعیت سیاسی همین مفهومی که به نظر همه روشن بود چقدر می تواند عجیب و غریب باشد و چقدر می توان آنرا برای اهداف متفاوت بکار گرفت؟
اینها مقدمه این گفته امروز آقای روحانی بود که گفته است : چند سال پیش حوادث تلخی روی داد، عده ای اردوکشی خیابانی کردند و عده ای کهریزک درست کردند. آنچه فتنه را خاموش و از تکرار آن جلوگیری می کند، همین حماسه حضور مردم در انتخابات است، بازگشت اعتماد همه مردم به صندوق آرا، اصلاح شیوه ها در اجرا و نظارت ،توازن در رسانه خبری و صدا و سیما، عقلانیت واعتماد و جایگزینی فضای اعتماد و نشاط به جای فضای تردید و اختلاف. 
آقای روحانی روش اعتدالی را به معنای بالا دنبال خواهد کرد. او تلاش خواهد کرد که اردو کش های خیابانی توبه کنند و به اشتباه خود پی ببرند. او تلاش خواهد کرد که آنها از نیرو و انرژی تخلیه شوند و آنگاه امکان رفع حصر و آزادی وجود خواهد داشت. در این راه اصلاح طلبان همراه او خواهند بود و تنها را ه پوشاندن شکست اصلاح طلبی را در این روش خواهند جست. بنابراین تحلیل های جدید از انتخابات 88 و اعتراضات بعد از آن بیشتر تغییر خواهد کرد تا دیگر کسی نتواند از 25 خرداد 88 بعنوان روز تاریخی اعتراض بزرگ یاد کند. تا کسی نتواند همچنان که میر حسین موسوی گفت 25 خرداد را زنده نگه داد. اکنون همه بدنبال آن خواهند بود که این وقایع فراموش شود و آب به آن آتش ریخته شود تا زودتر از شرش خلاص شوند تا امکان مصالحه و پیشبرد آن بهتر فراهم شود. 
این شیوه کار به روشنی تمام انگیزه های مبارزه اجتماعی و سیاسی جدی برای آزادی را به مصلحت و سیاست فرو خواهد کاست و بعد از این کسانی کمتر و دشوارتر راضی خواهند شد که برای آزدایخواهی مبارزه کنند و یا از خود فداکاری نشان دهد. آن سرمایه ای که آزادیخواهان باید ذره ذره برای مبارزه خود جمع کنند را بدست مصلحت گرایان نهادند عاقبت تیره ای برای مبارزات آینده خواهد داشت و آثارش از هم اکنون پیداست. 
گذشته از این که روحانی کیست و چه خواهد کرد این وظیفه روشنفکران است که با صدای بلند از اعتراض مردم از اعتراضات بعد از انتخابات دفاع کنند و به هیچ مصلحتی حاضر نشوند در برابر این شیوه کثیف مصلحت سکوت کنند. ما به کسانی نیاز داریم که حقیقت را در هیچ حالی و برای هیچ منافعی کنار ننهند . ما نیاز داریم که دوباره فریاد کنیم که اعتراض حق ما و شیوه درست مواجه با حکومتی است که هیچ موازینی را رعایت نمی کند. حال که روشنفکران حرفه ای همه سیاستمدار شده اند و به مصلحت چشم دو خته اند بیایید هر یک از ما با صدای بلند بنویسیم و بگوییم که مشروع ترین و قابل دفاع ترین کار را ما با تمام احساس انسانی و ضد استبدادی در آ ن روزها به انجام رساندیم و هنوز هم در این راه باقی هستیم . 


۱۳۹۲ مرداد ۲۲, سه‌شنبه

تدلیس، اصلاح طلبان و سکوت بی شرمانه تغییر خواهان

اساسا موضوع این نیست که چرا مسیر بازگشت اصلاح طلبان به شیوه کارهای خاتمی در رای دادن در انتخابات مجلس یا هاشمی رفسنجانی که این انتخابات را دموکرات ترین انتخابات دانسته یا سخنان عباس عبدی و یا تدلیس سعید حجاریان و یا سخنان امروز محمد علی نجفی که از فتنه تبری جسته ، پیش می رود. آنها به اقتصادی ایدئولوژی اصلاح طلبی سیستم اسلامی پیش رفته اند و خواهند رفت و اینکه ما این را نمی بینیم یا نمی خواهیم ببینیم مشکل ماست نه آنها. موضوع اصلی این است که چرا ما بعنوان کسانی که در پی تغییر معنادار اجتماعی و سیاسی در جهت دموکراسی هستیم دل به آرزوها بسته ایم و به جای تحلیل انتقادی بنیان کن به شیوه ای مصلحت جویانه در پی راه میانبری برای حل کردن مسائل می گردیم. مسئله این است که اگر در میان تغییر خواهان فکر انتقادی رواج داشت به هیچ وجه اصلاح طلبان داعیه داران تغییر نبودند. آنها بر موجی که ما می سازیم سوار می شوند و آنگاه ما به آنها امید می بندیم و سخنان شان را آنطور که مایلیم منتقل می کنیم. از این منظر بیش از آنکه نقد به بازگشت کنندگان و شیوه بازگشت آنها وارد باشد به ما کنشگران و تغییرخواهان وارد است که همانند سیاستمداران رفتار می کنیم و مصلحت را بالاتر از حقیقت نشانده ایم.
آنان با مسیری که پیش گرفته اند به سهم کوچکی از قدرت رسیدند یعنی کارشان فایده ای داشت و برای آنها نان و نوایی دوباره همراه خواهد داشت. آنان اجازه دادند که موسوی و کروبی و رهنورد هر روز منزوی تر شوند چرا که برای حضور آنها در قدرت اینها مزاحم هایی هستند که باید منزوی شوند و بعد اعتبارشان زیر سوال برود. اعتبار از این منظر که دیگر اصلاح طلبان نه از تقلب و نه از حق ما در انتخابات 88  و نه از حق طلبی موسوی که از حل آبرومندانه موضوع حمایت کنند. و این شیوه کثیف به خوبی توسط آنها در حال پیگیری است و متاسفانه تغییر خواهان خاموش و بدون کمترین ابتکاری شاهد آشی هستند که پخته می شود برای منافع گروهی که نیازمند قدرت است دقیقا به معنای جامعه شناسی سیاسی است یعنی منافع خصوصی قدرت.
مسیر بازگشت اصلاح طلبان از حقیقت به مصلحت چند ماهی بعد از انتخابات 88 شروع شد. آن روزها در جمعی که مسائل انتخابات را هفتگی بررسی می کردند در تهران شرکت می کردم. بعد از چند ماهی صداهایی می شنیدم که از سوی کسانی بود که با جمع های خصوصی اصلاح طلبان در رده های بالا ارتباط داشتند. عصاره بحث این بود" که کار آقای موسوی و کروبی اشتباه بود و نباید روبروی نظام می ایستادند". من آن روزها فکر نمی کردم این دیدگاه ، طرز فکر مسلط اصلاح طلبان باشد اما وقایع بعدی یکی پس از دیگری نشان داد که این ایده بطور جدی دنبال می شود.
رای دادن خاتمی در انتخابات مجلس و بعد وارد شدن در انتخابات اخیر همگی این نشانه را تقویت می کرد و حالا سخنان سعید حجاریان که اساسا معتقد است نه تنها تقلب که تخلف هم رخ نداده و چیزی به نام تدلیس سیستماتیک اتفاق افتاده نشان می دهد که این مسیر با قدرت ادامه دارد.
از سوی دیگر سخنان امروز محمد علی نجفی که برای وزارت آموزش و پرورش کاندید است به خوبی نشان می دهد که در میانه ایستادن معنایش دقیقا چیست. سخنانی که بخش هایی از آن در سایت های سبز مانند ندای سبز آزادی به طور بی شرمانه ای سانسور شده به طوری که گویی ایشان در مجلس اصولا کلمه فتنه را بکار نبرده است. ( نگاه کنید به این لینک: http://www.irangreenvoice.com/article/2013/aug/13/36530)
درحالی که سخنان ایشان به این شرح است:
محمد علی نجفی: درباره فتنه 88، جزو فعالان سیاسی در سال 88 بودم. روز سه‌شنبه بعد از انتخابات از دفتر رهبری تلفن شد و گفتند بیایید در جلسه ای شرکت کنید. من از طرف هیچ ستادی در جلسه شرکت نکردم، به دعوت دفتر مقام معظم رهبری رفتم. آقا خودشان جلسه را اداره می کردند و خودشان وقت می‌دادند. بعد از پیشنهادات ما، جمع‌بندی ایشان این بود که نباید خلاف قانون کار کنیم. قانون شورای نگهبان را مسئول کرده. گفتند شورا برود بررسی کند حرفشان فصل الخطاب است. من قبل از فرمایش رهبر انقلاب در 29 خرداد هم مطیع فرمایشات ایشان بودم>