۱۳۹۱ دی ۱۱, دوشنبه

سال 2013 و نحسی متعاقبش

امروز آخرین روز سال 2012 است. و برای ایران ما روزگار سختی در این سال گذشت و 2013 که از فردا سر می رسد حاوی عدد نحسی است که نمی دانم مثل سیزده بدر می شود از تاریخ هم بیرون رفت و در خانه نبود یا نه.
هم انتخابات ریاست جمهوری پیش رو و هم مسئله اتمی همه در این سال بخش بزرگی از تاریخ ما را تعیین خواهند کرد.
تحریم های شدید تری هم از راه خواهند رسید که حکومت فریب کارانه از آن استفاده خواهد کرد. یک نمونه رنج آور وضعیت بیماران خاص در ایران است. یکی از نزدیکان من که بیماری ام اس دارد این روزها ، روزهای سختی می گذراند. داروهای خارجی قبلی حذف شده و به جای آمپولی که هر دو تا سه روز باید تزریق کند و خارجی بوده آمپول ساخت داخل را بیمه تحویل می دهد که به بدن این بیماران نمی سازد و اساسا بسیار داروی بد و ضعیفی است طوری که دو هفته گذشته چندین حمله داشته و در بیمارستان بوده . گرچه پیگیری های من نشان می دهد که دارو تحریم نیست و احتمالا مسئله استفاده دولت ایران از این وضعیت و حذف بسیاری از داروهای خارجی و بنابراین دزدیدن پول این داروها برای مصارف دیگر حکومت است ولی به اسم تحریم به خورد ملت می دهند.
اینجاست که ماهیت حکومتی که با آن رو در رو هستیم بهتر خود را نشان می دهد. حکومتی که براحتی با جان مردمش بازی می کند. 

۱۳۹۱ دی ۱۰, یکشنبه

9 دی 1388 تهران

دیروز 9 دی ماه بود. 9 دی ماه سال 88 روز تظاهرات حکومتی بر علیه جنبش سبز و بعد از درگیری های سخت و سنگین روز عاشورا بود. روز عاشورا به جد می توانست روز پایان حاکمیت باشد که البته از دست رفت . مقاومت مردم عالی بود اما وقتی هوا تاریک شد مردم به روال جاری فکر کردن خوب دیگه باید برن خونه و شام بخورن و استراحت و به همین سادلگی تمام شد. حوصله تاریخی ما بطور کلی چنان کم شده و چنان استعداد مخربی پیدا کردیم که می توانیم  بزرگترین چیزها رو هم  به سرعت خراب کنیم.
چند روز پس از عاشورا حاکمیت تصمیم گرفت نمایش عظیمی از طرفداران خود را به بهانه توهین به عاشورا جمع کند. حدود ظهر بود که از باشگاه اندیشه در تقاطع خیابان انقلاب و وصال بیرون آمدم. جمعیت زیادی سراسر خیابان انقلاب رو پوشانده بود . سر تقاطع وصال دو وانت بار کیک و ساندیس پخش می کرد که حسابی شلوغ بود و کنار راهپیمایان خیل عظیم نیروهای انتظامی و لباس شخصی .
در مسیرم به خیابان آذربایجان برای رفتن به خانه یعنی خیابانی پایین خیابان انقلاب و نرسیده به جمهوری خیل عظیم اتوبوس هایی را می شد دید که همه پلاک های شهرستان دارند و تیپ هایی ه دور و بر این اتوبوس ها بود که حالا یا در حال استراحت یا برگشت بودند نشان می داد که از راه دوری آماده اند. شبکه عظیمی که حاکمیت دارد این امکان راداده بود که براحتی نیروی عظیمی را برای راهپیمایی خود بسیج کند. این امکان برای حکومت های ایدئولوژیک تا آخرین روزهای خود باقی می ماند. 

۱۳۹۱ دی ۹, شنبه

جنبش کارگری در بی توجهی

هفته گذشته بخشی از معدن زغال سنگ طبس ریزش کرد و نتیجه آن مرگ 8 کارگر این معدن بود.
سال 1376 به اتفاق یک گروه تحقیقاتی به این معدن رفتیم تا با بررسی شرایط کار پرسشنامه هایی را از کارگران این معدن تکمیل کنیم. شرایط کارگران به قدری ناگوار بود که همه گروه متعجب بودند که چگونه مسوولان چنین ثروت عظیمی که در دل کویر خوابیده حتی حق نوشیدن شیر که برای کارگران معدن در سراسر دنیا حقی مسلم و بدیهی است را رعایت نمی کنند. اصولا می بایست شیر مثل آب در دسترس همه بود تا کمی از تاثیرات کار در 500 متر با شیب 15 درجه زیر زمین را کم کنند.
بیشتر کارگران معتاد بودند و به دلیل سختی کار به مواد مخدر پناه می بردند.
گفتگویی که با یکی از کارگران اخراجی این معدن داشتیم نشان می داد که تلاش آنها برای تشکل سندیکا به چه موانع امنیتی برخورد کرده و چگونه باعث اخراج و بیکاری این کارگر شده . کارگری که از اعتبار خوبی میان دیگر کارگران برخوردار بود، بله فقط اعتبار خوبی وگرنه کسی تلاشی نکرده بود که با اعتراض یا اعتصاب نگذارند همکارشان بیکار شود.
بعد که این معدن وارد بورس شد و در ظرف مدت کوتاهی قیمت سهم  اش چند برابر شد معلوم شد که چنین ثروتی آنقدر ارزش داست که می توانست شرایط کارگران را بهبود بخشد.
این را نوشتم تا بگویم چقدر جنبش کارگری در ایران یتیم است و چون کارگر بودن اصولا مد روز نیست کسی هم به اندازه مثلا جنبش زنان یا جنبش سبز و دانشجویی برای آنها اهمیت خبری و تحلیل قائل نیست .
حتی در این جنبش هایی که نگاه لوکسی را برانگیخته اند جای بسیاری از موضوعات واقعی خالی است. برای مثال در جنبش زنان کمتر بحثی درباره شرایط اسفبار و ظالمانه کارگران زن در ایران دیده می شود.
همه این ها بهانه این بود که رضا شهابی فعال کارگری سندیکای شرکت واحد در اعتصاب غذاست و شرایط سختی دارد که حتی ممکن است به فلج شدن این انسان بیانجامد. نامه فعالان کارگری آنچنان انعکاسی پیدا نکرده است.


نامه مشترک منصور اسالو، علی نجاتی، پروین محمدی و 19 فعال کارگری به رضا شهابی + اصل نامه ها

207733_4846009395295_1159939716_nفعالان در تبعید: منصور اسانلو , علی نجاتی , پروین محمدی و 19 فعال کارگری دیگر در 12 مین روز اعتصاب آقای رضا شهابی طی نامه ای به وی ضمن تاکید بر تلاش و مبارزه برای آزادی کارگران دربند و دیگر انسانهای عدالتخواه از زندانهای سراسر کشور، مصرانه خواهان رسیدگی عاجل به شرایط نگهداری و چگونگی رفتار مامورین و زندانبانان با تمامی زندانیان  و خواهان آزادی فوری و ادامه معالجات آقای شهابی در خارج از محیط زندان شدند
متن کامل نامه ها که نسخه ای از آنها به “کمپین صلح فعالان در تبعید” ارسال شده ؛ به شرح زیر است
دوست و یار عزیزمان رضا شهابی
با درودهای گرم و فراوان
خبر بدرفتاری و تهدید به کتک کاری از سوی ماموری که همراه شما به بیمارستان اعزام شده بود همه ما را عمیقا ناراحت و نگران و تا حدودی شوک زده کرد. چرا که هنوز خبر مرگ ستار بهشتی کارگر وبلاگ نویس بر روی رسانه هاست و برخی از مسئولین مملکتی در واکنش به مرگ این کارگر، صحبت از شفاف سازی و لزوم مقید کردن مامورین و زندانبانان به برخوردی انسانی با زندانیان کرده اند.
بطور قطع و یقین مرگ ستار بهشتی هیچ علتی جز رفتار غیر انسانی مامورین و برخورداری آنان از اختیارات گسترده در برخورد با زندانیان نداشته است، به همین دلیل افکار عمومی انتظار داشتند پس از انتشار خبر مرگ ستار بهشتی مسئولین امنیتی و قضایی در اقدامی فوری تجدید نظری اساسی در رفتار و حدود اختیارات مامورین انتظامی و امنیتی در برخورد با زندانیان را عملی کنند.
اما به نظر میاید با توجه به رفتاری که با شما شد چنین انتظاری، انتظاری عبث و بیهوده است لذا ما امضا کنندگان این نامه ضمن تاکید بر تلاش و مبارزه برای آزادی کارگران دربند و دیگر انسانهای عدالتخواه از زندانهای سراسر کشور، مصرانه بر رسیدگی عاجل به شرایط نگهداری و چگونگی رفتار مامورین و زندانبانان با تمامی زندانیان پای می فشاریم و خواهان آزادی فوری و ادامه معالجات شما در خارج از محیط زندان هستیم.
ما امضا کنندگان این نامه به شما دوست و یار عزیزمان اطمینان میدهیم لحظه ای از تلاش برای تحقق خواستهای شما که خواست همه ما کارگران در سراسر ایران است باز نخواهیم ایستاد. ما دستهایتان را صمیمانه می فشاریم و اعتراض شجاعانه شما را از کنج زندان ارج می نهیم اما در این میان سلامتی شما مهم ترین اولویت برای ما امضا کنندگان این نامه است. لذا مصرانه و صمیمانه از شما میخواهیم به اعتصاب غذای خود پایان دهید و درمان خود را از سر بگیرید.
ما با شور و شوق جشن آزادی تو را برگزار خواهیم کرد اما این جشن زمانی برایمان مسرت بخش خواهد بود که حضور گرم شما در میان ما با تنی سالم محقق شود.

۱۳۹۱ آذر ۱۷, جمعه

کنار رفتن از جلوی سیبل


حواسم به تمامی به خودم معطوف شده است، خودم. تاریک و خاموش و کپک زده، من طعمه خوبی برایشان نیستم. "ساموئل بکت"

۱۳۹۱ آذر ۱۳, دوشنبه

روز جهانی معلولین

امروز روز جهانی معلولین بود. دردها و فشارهایی که معلولان می کشند تقریبا غیر قابل توصیف است و بخش بزرگی از این فشارها نه از خود معلولیت که از جامعه و نگاههای تربیت نشده و زمخت مردم ناشی می شود. گاهی این خشونت به شکلی پیجیده و پنهان است که گاه فکر می کنم اصلا حرف زدن درباره موضوع هم حاوی اندازه ای از زمختی است و بهتر است که ساکت بود و هیچ نگفت.

۱۳۹۱ آذر ۱۲, یکشنبه

درگذشت احسان نراقی، جامعه شناس

دکتر احسان نراقی جامعه شناس درگذشت. 
آخرین خاطره ای که از ایشان دارم به تقریبا دو سال قبل  باز می گرده که با دوستی به خانه ایشان رفتیم  در سن و سالی که داشت بیشتر عصبی بود و تا دلتان بخواهد پر از فحش خصوصا نسبت به سیاستمدارن و وضعیت موجود. از ما پرسید که خوب چطوری این وضعیت را تحلیل می کنید ؟ ما هم که آمدیم جواب بدیم و مثلا از مفاهیم جامعه شناسان استفاده کنیم سریعا با فحش دیگر ی گفت چی می گید ؟ مسلئه انتقام گیری خامنه ایه از رفسنجانی و اصلا مشکل اصلی و مسئله اصلی اینه .
تلاش او برای موسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران از بازماندهای اوست برای جامعه شناسان ایرانی.