مرور کودتا بدون روتوش ، نوشته های بعد از انتخابات سال 88 است که با نابودی وبلاگم در پرشین بلاگ بار دیگر اینجا منتشر می شود. خوشبینی زیاد این نوشته ها از شناخت اندک من از جامعه ایران حکایت می کند
تیرماه 88
بیانه شماره 9 میر حسین موسوی از هوشیاری و صداقت جالبی سرشار است. روانی جمله های بیانیه گویای روشن بودن ماجرا در ذهن آقای موسوی دارد و ابهام که می تواند آنها را با به ضعف بکشد یا اشتباه دیده نمی شود. به نظرم اهمیت این که موسوی در این تنش سخت با چنین آرامشی و چنین وضوحی جریان را راه می برد موضوعی است که در آینده باید بیشتر به تحلیل آن بپردازیم. دوستی می گفت اگر بدور از ارزشگذاری صحبت و تحلیل کنیم همه کسانی که دور موسوی اند و الان منتقد یا در زندان همه نزدیکی بیشتری به آیت الله خمینی داشته اند گویی این نزدیکی روحیه انتقادی تری را نیز برای این افراد ایجاد کرده است.
چند عبارت از بیانیه از نظر من اهمیت راهبردی دارد :
از این پس ما دولتی خواهیم داشت که از نظر ارتباط با ملت در ناگوارترین شرایط به سر میبرد و اکثریتی از جامعه، که اینجانب نیز یکی از آنان هستم، مشروعیت سیاسی آن را نمیپذیرد. دولتی با پشتوانههای ضعیف مردمی و اخلاقی که از او انتظاری جز بیتدبیری، قانونگریزی، عدم شفافیت، تخریب ساختارهای تصمیمگیری و تدوام سیاستهای ویرانگر اقتصادی نداریم، و بیم آن میرود که بر اثر ضعفهای بیشمار ذاتی و عارضیاش در ورطه امتیاز دادن به بیگانگان بیفتد. ( پاراگراف دوم بیانیه)
در این زمینه و شاهد برای سخن آقای موسوی رابطه با روسیه ونقش روسیه در تعلیم نیروهای ضد شورش و پارازیت روی ماهواره ها و ... قابل توجه است.
خطر در پیش است. ( اول پاراگراف سوم بیانیه)
موسوی از خطری در آینده خبر می دهد که جای تحلیل بسیار دارد.
به قانون بازگردیم؛ به قانون اساسی، این بزرگترین میثاق ملت. به قوانینی که خود وضع کردهایم پایبند بمانیم و آنها را اجرا کنیم. بدون این کار سنگ روی سنگ بند نخواهد ماند.( پاراگراف هشتم بیانیه)
این پاراگراف هم پاسخی است به مقام رهبری و هم شورای نگهبان.
تمامی تلاشهایی که این روزها در مخالفت با شما صورت میگیرد برای آن است که از ثمربخش بودن اعتراضات قانونی خود ناامید شوید، زیرا تا ما ناامید نشویم این دولت از اعتبار واقعی برخوردار نخواهد شد.(پاراگراف چهاردهم بیانیه)
امید به صرف گفتن و شنیدن شکل نمیگیرد و تنها زمانی در ما تحکیم میشود که دستانمان در جهت آرزوهایی که داشتیم در کار باشد. دستانمان را به سوی یکدیگر دراز کنیم و خانههایمان را قبله قرار دهیم. واجعلوا بیوتکم قبله. به خودتان و دوستان همفکرتان برگردید و این بار هر شهروند محوری باشد برای یک فعالیت مفید سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و منتظرتشویق و کمک دولتی که وجاهت خود را از دست داده است نباشد. ( پاراگراف شانزدهم بیانیه )
فعال کردن فرد فرد ایرانیان برای فعالیت سیاسی و اجتماعی برای بی اعتبار کردن این دولت و نا امید نشدن و جستجو برای راههای جدید مبارزه از اهمیت زیادی برخوردار است. همچنین ادامه دادن به اعتراضات.
مسئولیت تاریخی ماست که به اعتراض خود ادامه دهیم و از تلاش برای استیفای حقوق مردم دست بر نداریم. مسئولیت دینی ماست که نگذاریم انقلاب و نظام به آنچه اسلام نمیپسندد استحاله بیابد. مسئولیت انقلابی ماست که اجازه ندهیم حاصل خون صدها هزار شهید به یک دولت امنیتی تنزل پیدا کند و مستهلک شود. ( پاراگراف هیجدهم بیانیه)
به همه نهادهای تصمیمگیر در نظام توصیه میکنم که چون شورای نگهبان عمل نکنند و مجاری را برای اصلاح اشتباهات باز بگذارند، زیرا که بسته شدن این راه، تهدید ساختارشکنی را به عنوان تنها بدیل مطرح خواهد کرد، و این بدیلی است که همة ما هزینه سنگین آن را میدانیم و قاطعانه با آن مخالفیم.( پاراگراف بیستم بیانیه)
در پاراگراف بالا آقای موسوی به نظر من همان سخنان بازرگان را در دادگاه نظامی مطرح می کند که ما آخرین کسانی هستیم که با شما با روش مسالمت آمیز سخن می گوییم. گرچه ادبیاتش خاص آقای موسوی است و این دوران از مبارزات است و به نظر من از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.
ما در برههای و گریوهای از تاریخ کشور خود قرار داریم که راهحل بسیاری از مشکلات ما قانون است. درست است! قانون همیشه بیعیب نیست. درست است! قانون عرفی قراردادی اجتماعی است و به مانند هر عهد و پیمانی که انسانها با هم میبندند رعایت آن تنها تا زمانی الزامی است که طرف مقابل نیز به آن پایبند باشد. درست است! مخالف شما قانون اساسی را زیر پا میگذارد........... برای رسیدن به چنین هدفی جا دارد که ما حتی به جسد قانون احترام بگذاریم، زیرا میدانیم که در فردای نزدیک، زمانی که کوششمان به ثمر میرسد، نخستین اصلی که باید آن را نهادینه کنیم پایبندی به قانون است. این شالودهای است که امروز صبورانه میریزیم تا بر رویش بنای رفیع فردایمان را استوار کنیم. ( پاراگراف بیست و چهارم بیانیه)
شاید بگویید که با این همه قید و بند دیگر فرجهای برای بیان اعتراض باقی نمانده است. این گمان خامی است که مخالفان سطحیاندیش و افراطی شما در سر دارند. الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا. کسانی که در راه خدا میکوشند خداوند آنان را به راههای خود هدایت میکند.......... همان خلاقیت همچنان قادر است که با توجه به تمامی این اصول راهکارهایی بکر و موثر پیشپای ما قرار دهد، میدانهای گستردهای برای عمل در مقابل ما بگشاید و تجربیات جدیدی برای آزادیخواهان جهان اندوخته کند. ( پاراگراف بیست و ششم بیانیه)
ما در این بین میخواستیم ارکان ذیربط نظام به یاد آورند که در ورای تمامی آنان و ما فوقشان میزانی به نام رای و عزم مردم وجود دارد که آنها نه حق دارند و نه میتوانند آن را نادیده بگیرند. ( پاراگراف بیست و هفتم بیانیه)
پاراگراف بالا مهمترین بخش بیانیه است به نظر من. خصوصا تاکید بر کلمه " مافوقشان" خیلی دقیق و واضح مطرح شده است و اینکه "نه حق دارند" و " نه می توانند" رای مردم را بعنوان معیار نادیده بگیرند.
من نمی توانم بر سر حقوق و آرای پایمال شدة مردم معامله یا مصالحه کنم. مسئله جمهوریت و حتی اسلامیت نظام ماست. اگر در این نقطه ایستادگی نکنیم، دیگر تضمینی نداریم که در آینده با حوادث تلخی نظیر آنچه در انتخابات کنونی گذشت روبرو نباشیم.( پاراگراف بیست و هشتم بیانیه)
موسوی ایستاده است و ما بجای ناامیدی و خستگی و سرخوردگی باید بدنیال یافتن راه های جدید مبارزه باشیم. دغدغه تاریخی ما که همه مبارزین مصالحه می کنند با تاکیدات مکرر موسوی بر اینکه از حق مردم نمی گذرد باید حل شود و ما باید با مردم این نکته را صحبت کنیم تا این پارامتر که همواره مردم را آزار می داده و انها را به نومیدی و یاس می کشانده کنار گذاشته شود.
برخورداری از کانالهای مستقل تلویزیونی در خارج و داخل کشور ( بخش مطالبات بیانیه)
و اینکه خدا را شکر لزوم کانال مستقل تلویزیونی چه داخل ( که حتما نمی شود) و چه خارج ( که حتما می شود ) مورد توجه جدی قرار گرفته است بطوریکه در بیانیه ذکر شده و این نشانه خوبی است