۱۳۹۲ مرداد ۲۲, سه‌شنبه

تدلیس، اصلاح طلبان و سکوت بی شرمانه تغییر خواهان

اساسا موضوع این نیست که چرا مسیر بازگشت اصلاح طلبان به شیوه کارهای خاتمی در رای دادن در انتخابات مجلس یا هاشمی رفسنجانی که این انتخابات را دموکرات ترین انتخابات دانسته یا سخنان عباس عبدی و یا تدلیس سعید حجاریان و یا سخنان امروز محمد علی نجفی که از فتنه تبری جسته ، پیش می رود. آنها به اقتصادی ایدئولوژی اصلاح طلبی سیستم اسلامی پیش رفته اند و خواهند رفت و اینکه ما این را نمی بینیم یا نمی خواهیم ببینیم مشکل ماست نه آنها. موضوع اصلی این است که چرا ما بعنوان کسانی که در پی تغییر معنادار اجتماعی و سیاسی در جهت دموکراسی هستیم دل به آرزوها بسته ایم و به جای تحلیل انتقادی بنیان کن به شیوه ای مصلحت جویانه در پی راه میانبری برای حل کردن مسائل می گردیم. مسئله این است که اگر در میان تغییر خواهان فکر انتقادی رواج داشت به هیچ وجه اصلاح طلبان داعیه داران تغییر نبودند. آنها بر موجی که ما می سازیم سوار می شوند و آنگاه ما به آنها امید می بندیم و سخنان شان را آنطور که مایلیم منتقل می کنیم. از این منظر بیش از آنکه نقد به بازگشت کنندگان و شیوه بازگشت آنها وارد باشد به ما کنشگران و تغییرخواهان وارد است که همانند سیاستمداران رفتار می کنیم و مصلحت را بالاتر از حقیقت نشانده ایم.
آنان با مسیری که پیش گرفته اند به سهم کوچکی از قدرت رسیدند یعنی کارشان فایده ای داشت و برای آنها نان و نوایی دوباره همراه خواهد داشت. آنان اجازه دادند که موسوی و کروبی و رهنورد هر روز منزوی تر شوند چرا که برای حضور آنها در قدرت اینها مزاحم هایی هستند که باید منزوی شوند و بعد اعتبارشان زیر سوال برود. اعتبار از این منظر که دیگر اصلاح طلبان نه از تقلب و نه از حق ما در انتخابات 88  و نه از حق طلبی موسوی که از حل آبرومندانه موضوع حمایت کنند. و این شیوه کثیف به خوبی توسط آنها در حال پیگیری است و متاسفانه تغییر خواهان خاموش و بدون کمترین ابتکاری شاهد آشی هستند که پخته می شود برای منافع گروهی که نیازمند قدرت است دقیقا به معنای جامعه شناسی سیاسی است یعنی منافع خصوصی قدرت.
مسیر بازگشت اصلاح طلبان از حقیقت به مصلحت چند ماهی بعد از انتخابات 88 شروع شد. آن روزها در جمعی که مسائل انتخابات را هفتگی بررسی می کردند در تهران شرکت می کردم. بعد از چند ماهی صداهایی می شنیدم که از سوی کسانی بود که با جمع های خصوصی اصلاح طلبان در رده های بالا ارتباط داشتند. عصاره بحث این بود" که کار آقای موسوی و کروبی اشتباه بود و نباید روبروی نظام می ایستادند". من آن روزها فکر نمی کردم این دیدگاه ، طرز فکر مسلط اصلاح طلبان باشد اما وقایع بعدی یکی پس از دیگری نشان داد که این ایده بطور جدی دنبال می شود.
رای دادن خاتمی در انتخابات مجلس و بعد وارد شدن در انتخابات اخیر همگی این نشانه را تقویت می کرد و حالا سخنان سعید حجاریان که اساسا معتقد است نه تنها تقلب که تخلف هم رخ نداده و چیزی به نام تدلیس سیستماتیک اتفاق افتاده نشان می دهد که این مسیر با قدرت ادامه دارد.
از سوی دیگر سخنان امروز محمد علی نجفی که برای وزارت آموزش و پرورش کاندید است به خوبی نشان می دهد که در میانه ایستادن معنایش دقیقا چیست. سخنانی که بخش هایی از آن در سایت های سبز مانند ندای سبز آزادی به طور بی شرمانه ای سانسور شده به طوری که گویی ایشان در مجلس اصولا کلمه فتنه را بکار نبرده است. ( نگاه کنید به این لینک: http://www.irangreenvoice.com/article/2013/aug/13/36530)
درحالی که سخنان ایشان به این شرح است:
محمد علی نجفی: درباره فتنه 88، جزو فعالان سیاسی در سال 88 بودم. روز سه‌شنبه بعد از انتخابات از دفتر رهبری تلفن شد و گفتند بیایید در جلسه ای شرکت کنید. من از طرف هیچ ستادی در جلسه شرکت نکردم، به دعوت دفتر مقام معظم رهبری رفتم. آقا خودشان جلسه را اداره می کردند و خودشان وقت می‌دادند. بعد از پیشنهادات ما، جمع‌بندی ایشان این بود که نباید خلاف قانون کار کنیم. قانون شورای نگهبان را مسئول کرده. گفتند شورا برود بررسی کند حرفشان فصل الخطاب است. من قبل از فرمایش رهبر انقلاب در 29 خرداد هم مطیع فرمایشات ایشان بودم> 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر