۱۳۹۱ مرداد ۳, سه‌شنبه

تفسیر داستایوفسکی از منظومه یوگنی اونگین پوشکین ( قسمت دوم)


(اونگین) در حالی که سرشار از سلامت و نیرو بود و با دلی آگنده از درد می خواند :
" آه ، جوان و سرشار ازنیرو هستم!
و بجز غم به چیزی نمی توانم بیندیشم!"
تاتیانا این را می فهمید. در بندهای این هوسنامه شاعر وی را نشان می دهد که از نشیمن گاه این مردی که از برای او هنوز فریبنده و مرموز بود دیدار میکند. ... در اینجا شاعر وی را در اتاق مطالعه این مرد نشان می دهد. تاتیانا کتاب ها و لوازمش را با دقت بررسی می کند، می خواهد با واسطه آنها به جانش – به معمای وجودش – دست یابد و سرانجام این " تجسد اخلاق جنینی" پس از مکثی سرشار از شوق با لبخندی غریب، در حالی که معما را دریافته است زیر لب می گوید:
" نباشد یک چیز بدل و تقلیدی است؟"
آری ، این زمزمه را باید می کرد – او را دریافته بود.
مدت ها بعد در پطرزبورگ ، چون باز با هم روبرو شدند قابلیتش را به کمال دریافت .
وی با لحنی استوار به اونگین می گوید:
"من که به مردی دیگر پیمان زناشویی سپرده ام
تا بمیرم به او وفادار می مانم."
اما به رغم این که به او گفت :" دوستت دارم" ، آیا به این جهت از پی او نرفت که " همچون یک زن روس- نه یک زن جنوبی یا فرانسوی- توانا به برداشتن چنین گام حسورانه ای نیست ، یا نیروی گسستن زنجیرهایش را ندارد، و قادر نیست جذبه های شکوه و جلال و ثروت و وضع و موقع اجتماعی و اصول فضیلت قراردادی را فدا کند؟ - نه ، زن روسی شجاع است . راهی را که بدان معتقد است دنبال می کند – این را ثابت کرده است. اما " چون به مرد دیگری پیمان سپرده است تا دم مرگ به او وفادار خواهد بود." به کی، به چه کسی وفادار است ؟ نسبت به چه تکلیفی؟ به آن ژنرال پیری که به این علت ازدواج کردکه " مادرش گریست، به او اصرار کرد، به او التماس کرد." در حالی که در روح آزاد دیده اش بجز یاس و درماندگی نبود، امیدی نبود، پرتو نوری نبود؟

منبع این نوشته تلخیص شده : " دفتر یادداشت های روزانه یک نویسنده" اثر داستایوفسکی و ترجمه ابراهیم یونسی  است. 

۲ نظر: