۱۳۹۱ آذر ۵, یکشنبه

جامعه پاره پاره

وقایع عاشورای سال 1388 در تهران را که بازبینی می کنم جنبه های جدیدی از ویژگی های امروز جامعه ایران را برای من روشن می کند. تازه ترین جنبه ای که وقایع این روز برای من تصویر کرد این بود که مردم ایران برای هیچ کار جمعی برای تغییر وضعیت کلی جامعه آمادگی ندارند . به این معنا که با هم نخواهند بود. حوادث آن روز نشان داده که روز به روز بخش منفعل جامعه  درصد بزرگتری را به خود اختصاص می دهد که منتظرند که در نتیجه سودآور آینده در نقشی ظاهر شوند که بدون هزینه از منفعتی بهره مند شوند. چه اندازه سخنان حکمت آمیز و گفتارهای تقویت کننده ای در فرهنگ ما وجود دارد که در تقویت این وضع می کوشند.
جالب اینکه بسیاری از مردم در شهرستان ها با لحن و گفتار ویژه ای از آنچه در تهران می گذشت صحبت می کردند. منظورم در میان مردم عادی است. بسیار شنیدم که با لحنی طعنه آمیز به تهران نشینان خطاب می کردند که آنها در پایتخت نشسته اند و از مواهب زندگی در آنجا برخوردارند خودشان باید کاری کنند. گویی تهران و ساکنانش چنان جدا از همه مملکت هستند که گویی کشوری بیگانه اند. شاید این موضوعی  به ظاهر کوچک باشد اما به نظر من گویای تصویری اساسی و بنیادی از روابط بین مردم در جامعه ایران و خصوصا با تهران نشینان است که نه تنها در میان ترک ها و کردها و غیره حمایتی را نخواهند داشت که حتی میان مردم دیگر شهرها نیز حمایت چندانی ندارند و احتمالا نخواهند داشت.
گذشته از چند پارکی جامعه که روابط بین این پاره ها را به کلی گویا پاره شده است از سوی دیگر بطور بنیادی اعتماد اجتماعی و خصلت های اخلاقی مقاومت نیز به کلی تضعیف شده است.
به نظرم برای همین هم هست که در بدترین وضعیت اقتصادی حال حاضر در ایران شاهد هیچ گونه کنش اجتماعی معناداری نیستیم و به احتمال زیاد اگر وضعیت بدتر هم شود شاهد کنش جمعی خاصی نخواهیم بود. این است که آینده تلخ و تیره ای در انتظار کسانی است که امیدی و آرزویی برای تغییر در ایران دارند. این وضعیت از یک سو سرخوردگی و از سوی دیگر نگاه های فلسفه تاریخی را به شدت رایج می کند. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر