مقاله خوب باران صوفی در گویا نیوز:
مقاومت اخلاقی مقاومت سياسی است، باران صوفی
اکنون ديگر کمتر از رهبران در بند حرکت اصلاحی ياد می شود. "رهبران جديدی"، "ساخته شده اند" و اين اهميت عميق تحليلی دارد. اين بخش يکی از شکست های مهم حرکت اصلاحی که با نوع شرکت خود در مسائل اخير متحمل شده است. اين بخشی از پروژه سياسی به مديريت حکومت بود که با آمدن آقای رفسنجانی تکميل شد
ويژه خبرنامه گويا
جريان معامله سياسی که بين آنچه که نيروی اصلاح طلب از طرفی و رهبری حکومت اسلامی از طرف ديگر انجام شده ، اکنون ديگر واضح و آشکارشده است. اين معامله، در معنی دقيق ترش از نظر اين يادداشت، ادامه اضمحلال حرکت اصلاحی تغيير اجتماعی و سياسی و ادامه سرکوب آن است. طی اين چهارسال عمليات اطلاعاتی و سياسی وسيعی از طرف حکومت صورت گرفته و شناخت دقيقی از جريانات واقعی جامعه ی سياسی ايران گردآوری شده و توسط نخبه های حکومت تحليل شده است. فرآيندی که متاسفانه جامعه اصلاح طلبی از آن محروم بوده است. نزول جريان اصلاح طلبی از حداقل سه سال و نيم پيش بسيار محسوس بوده است. اين يادداشت حضور سياسی اصلاح طلبی را در اين شکل ( حضور نيرويی به نام رفسنجانی و خاتمی، مشارکت فعال آنها و ...) را مظهر شکست اصلاح طلبی ميداند و نه حضور و موجوديت حقيقی آنها در جامعه سياسی. از نظر من راس حکومت ايران تا اين لحظه در عمليات سياسی خودش بسيار موفق بوده است. در واقع نقش آقای رفسنجانی برای دومين يا چندمين بار درتثبيت و به قدرت رساندن راس حکومت ايران ايفا شد، و البته اين بار خطير تر و سنگين تر و بسيار هوشمندانه تر. متاسفانه اصلاح طلبی بازيگرخلاق در جامعه سياسی در اين مرحله نبوده و به نوعی بازی خورده است.
با قبول و تاييد داوطلب های موجود برای انتخابات ظاهرا متعلق به اصلاح طلبی در واقع راس حکومت موجود دستاورد های مهمی داشته است از جمله نيروی واقعی سياسی داخلی را شديدا درگير "همديگر" کرده و از شدت ضربه آنها که راس حکومت را نشانه رفته بودند کاسته است. و از طرفی اصلاح طلب ها را به يک نيروی "خود کنترل" تبديل کرده و البته به عنوان يک دستاورد ديگر دامن رهبری را از برخورد با نيروی های سياسی پاک کرده است. جريان تطهير رهبری بخشی از پروژی اخير راس حکومت بوده است تا اصلاح طلب ها را مديون رهبری کند و اين تاثير عميقی در صحنه ی بنيادی سياسی ايران خواهد داشت.
اما مهمترين تاثير آن بر هويت سياسی جامعه ايران، تغيير يا شيفت در رهبری حرکت اصلاحی است. اکنون ديگر کمتر از رهبران در بند حرکت اصلاحی ياد می شود. "رهبران جديدی"، "ساخته شده اند" و اين اهميت عميق تحليلی دارد. اين بخش يکی از شکست های مهم حرکت اصلاحی که با نوع شرکت خود در مسائل اخير متحمل شده است. اين بخشی از پروژه سياسی به مديريت حکومت بود که با آمدن آقای رفسنجانی تکميل شد.
از نظر من تاثير اين "معامله سياسی" که انجام شده و تقريبا اکثريت نيروهای اصلاح طلب را همراه خود کرده از جنبه بسيار مهمی- شايد مهمترين آنها که متاسفانه مغفول مانده است- بر جامعه سياسی ايران شديد، عميق و ويرانگر خواهد بود و آن "بحران اخلاقی" ناشی از اين موضوع است که به شدت هويت و شرافت اخلاقی اصلاح طلبی را تحت تاثير قرار خواهد داد به طوری که بحران هويت اخلاقی به مساله ی اصلی بدل خواهد شد که رهايی از آن به زودی ممکن نيست.
اين موضوع عميقا و شديدا مورد تاکيد اين يادداشت است. چرا که هدف از تمام شکنجه ها؛ در هم فرو شکستن ها، اعتراف گرفتن ها، تجاوزها و... در هم شکستن اخلاقی مبارزين است. از اين طريق، شرافت اخلاقی اصلاح طلبی به شکل سياسی، با يک عمليات جامع و سياسی و بدست خودشان در حال درهم شکستن است.
از نظر اين يادداشت جامعه ايران به شدت دچار بحران اخلاقی و هويت اخلاقی است و يا به عبارت ديگر اساسا جامعه ايران، جامعه فرو پاشيده خصوصا از نظر اخلاقی ست. اتفاقا از همين جهت " نبود هويت اخلاقی"،"بود و حضورآرمان های اخلاقی" بعنوان يک اصل مرکزی تحليل و عمل سياسی وايستادگی برای آن را يک ضرورت پايه ای برای مبارزين آزادی خواهی می داند و حتی يک ضرورت سياسی و حتی يک مسووليت گروهی . اين موضوع بينهايت مهم است.
تقاضا ميکنم دقت فرماييد: يکی از رهبران اصلاح طلبی در آخرين پيام خود استدلال می کند که خود زندانيان سياسی نامه نوشته اند و مردم را تشويق به شرکت در انتخابات کرده اند. اين شيوه استدلال بينهايت غير اخلاقی است. او البته ديگر رهبر اخلاقی اصلاح طلبی نيست. چون اصلاح طلبی ديگر رهبری اخلاقی ندارد. چون اخلاقا، با هزارن بار تاسف، بنيادهای خودش را از دست داده و يا تحت تاثير اين " شکنجه ذهنی و روحی مداوم از طرفی و تشنگی بی حدش به برگشت به سطح صوری سياسی " از طرف ديگر ، آن راه را گم کرده و در بخش هايی از نيروهای خودش از آنها روی گردان شده است.
در نتيجه، تضعيف آرمان های اصلاح طلبی هدفی است که رهبری حکومت ايران به آن رسيده است. هدف او آلوده کردن اخلاقی اصلاح طلبی بوده که به راحتی به آن رسيده است. اميدوارم توانسته باشم توجه شما را به اين نکته بينهايت مهم جلب کرده باشم. بخشی از جريان " آلوده سازی اخلاقی نيروهای شرافتمند سياسی" توسط شکنجه و اعتراف و ... انجام شده ، گرچه موفق نبوده است و يا توفيقی محدود بين نيروهای درونی حاکميت داشته است. اما عمليات تخريب اخلاقی نيروهای سياسی مخالف، با توجه به مطالعات وسيع و شديدی که توسط حکومت انجام داده شده، با يک عمليات کثيف سياسی ممکن بود که متاسفانه انجام شده است.
حکومت ايران همه جامعه سياسی ايران را " آلوده" می خواهد و تحمل کوچکترين ظرفيت اخلاقی خارج از حوزه سلطه را نمی پذيرد. برخورد شديد حکومت با صوفيه، موسيقی و هنرخارج از سلطه ، جريان های معنوی، سينما و ... از اين جهت می تواند قابل فهم باشد. تاکيد می کنم حکومت به شدت علاقمند آلوده سازی نيروهای سياسی و متاسفانه در اين عمليات آخر خود موفق بوده است. در نتيجه اين تحولات، از نظر اين يادداشت، اصلاح طلب ها در بحران اخلاقی فرو خواهند رفت و به شدت تضعيف خواهند شد و از نظر "اعتماد اخلاقی" نزول خواهند کرد و در نتيجه اصلاح طلبی برای بازگشت به سطح اول اخلاقی دچار مشکل خواهد شد. همچنانکه گفته شد کل استراتژی راس حکومت از اين جهت اين است که لايه های مقاومت جامعه سياسی را کشف کند و در ستيز با نيروهای ديگر قرار بدهد، تضعيف کند از نظر اخلاقی آلوده سازد تا از "برد سياسی آنها بکاهد يا به کل تخريب کند" . اين عمل اکنون صورت گرفته است. متفکرين و فيلسوفان سياسی آرمان خواه، خالصانه و متواضعانه پيشنهاد می شود، آماده ی تعمق درباره اين بحران باشند. اين بحران به زودی دامنگير خواهد بود. واضحا اين يک توصيه نيست بلکه يک "مشاهده" در و از جامعه سياسی ايران است.
آلوده سازی جريان ها و افراد موثر در لايه های جامعه سياسی ايران از پروژه های اصلی حکومت ايران است . از اين رو مقاومت اخلاقی يک ضرورت و بنيادا يک مقاومت سياسی است.
اين يادداشت تاکيد می کند که تداوم مقاومت و حرکات سياسی آزادی خواه نيازمند طراحی يک پارادايم ديگری است. از نظر اين يادداشت بحران های نظری بزرگی در پيش روی نيروی آزادی خواه ايران است که در هسته آن بحران پارادايم اخلاقی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر