۱۳۹۲ خرداد ۲۳, پنجشنبه

برگ رای من، تیری در تاریکی نیست

درست است که اکنون گروههای اجتماعی قدرتمند با برنامه های پیگیرانه و مبتکرانه و البته شجاعانه وجود ندارد اما این که گروهی با این مشخصات وجود ندارد یا هنوز شکل نگرفته نمی تواند بهانه ای باشد که من شخصیت و غرور فردی ام را در سیرک انتخاباتی موجود، به حقیر ترین شکلی واگذار کنم . به مردم باید گفت که شخصیت و غرورتان در دست خودتان است و علی رغم نبود امیدی جمعی می شود این را حفظ کرد. یا یک نوع خودخواهی این غرور را حفظ کرد. برگشتن به نوعی خودخواهی شخصی و به سادگی تن به بازیجه شدنی که طراحی شده تا ضربه ای دوباره به روح و روان ما بزند، ندادن. تنها با این استراتژی است که حاصل این انتخابات هر چه باشد حکومت قادر نشده به روح و روان ما ضربه بزند و نتوانسته اینبار غرورما  را له کند و ما را به حقیرترین شکلی تحقیر کند. تنها در این صورت است که نتیجه این سیرک انتخاباتی هر چه باشد ما قدم در راهی گذاشته ایم که دیگر کسی به سادگی و معجزه وار نخواهد توانست اعتماد مان را جلب کند. هنگامی که بشود گفت این تکه کاغذی که گاه نام رای به خود می گیرد را نگه می دارم برای روزی که بکار بردنش باعث له شدن غرور من نشود. بازمی گردم به بازسازی چیزی در شخصیت فردی ام که حکومت شبه فاشیستی مذهبی در این سالها نابود کرده و بهانه های حق به جانبی برای نادیده گرفتن آن تولید کرده است. موضوع اصی این است که خودمان را باز گردانیم به ارزش دادن به کوچکترین عمل خود. به خودمان بگوییم که باید سخت گیر تر باشی: در رای دادن، در ارزیابی کردن.

به خومان بگوییم که به راحتی همراه موج های پوپولیستی شدن و بعد به راحتی  ناامید شدن به خاطر دست نیافتن به آرزوها ، فرهنگ و خاطره جمعی تاریخی یی می سازد که  به آسانی نمی توان به آن غلبه کرد.
ما در اثر دستکاری توسط سیاستمداران به موجودات بی ارزشی تبدیل شده ایم که به آسانی می توان آنها را دو هفته قبل از انتخابات به سود کسی بسیج کرد. به سود کسانی که در سخت ترین شرایط اجتماعی در کنار مردم خود نبوده اند اما در انتخابات یکباره سر بیرون آورده اند و نماینده همه چیزهایی شده اند که در آرزوی مردم هست و حسرت تاریخی یک جامعه به حساب می آید.
مردمی که ضعیف شده اند براستی آماده اند که انتظار معجزه ای را بکشند. مردمی که غرورشان را حفظ نکرده اند و به شدت تحقیر شده اند و گرفتار هزاران مشکل شده اند آماده اند که بپذیرند در اثر انداختن رایی در صندوقی نجات می یابند.
این سوال مهم است که وقتی در صحنه واقعی جامعه مردم کاری نکرده اند و عمل معناداری برای حل مشکلات از آنها دیده نمی شود چگونه اساسا ممکن است انتظار حل مشکلاتشان را داشته باشند ؟
چرا روشنفکران ادبیاتی مانند سیاستمداران پیدا کرده اند و با ادبیات فریب کارانه مملو از احترام شبه اخلاقی با  مردم سخن می گویند ؟ چرا نقد تند و تیز و تلخ روشنفکران دامن مردم را نمی گیرد ؟ چرا همه می ترسند خود این مردم را خطاب قرار دهند که شما که ما، شایستگی حل مشکلاتمان را از دست داده ایم . ما حقیر تر و پست تر از آن شده ایم که بتوانیم کمترین تاثیری در بهبود سرنوشت مان داشته باشیم . آنگاه ما همین مردمی که کمترین تاثیری در زندگی جمعی مان نداریم خود به خود و اتوماتیک وارد دنبال معجزه خواهیم گشت دنبال شانسی که یکباره در خانه مان را بزند.
آیا همه ما ایرانیانی که در داخل یا خارج زندگی می کنیم ندیده ایم که هر روز امکان کار فکری یا سیاسی یا جمعی با یک فرد دیگر در محل کار در دانشگاه و غیره کم تر و کم تر شده است ؟ آیا تجربه نکرده ایم که دیگر کمتر می توانیم به همدیگر اعتماد کنیم ؟ آیا ندیده ایم که دیگر امکان جمع کردن علایق در کنار هم کمتر شده است ؟ نمی بینیم که هر کس سر کار خودش را گرفته و بدنبال علایق و مسائل خودش است ؟ نمی بینیم که هر کس منافع خود را در اولویت قرار داده هر چند آنرا با هزار بهانه پوشانده باشد؟ هر چه می گردیم کمتر به فردی با شخصیتی قوی و متکی به خود که اندکی غرور خود را نگاه داشته باشد و یک دیسپلینی در زندگی فکری و سیاسی و برای دغدغه هایی که بر زبان می آورد داشته باشد . کمتر می بینیم که کسی از چیزی شکایت کند و حاضر باشد برای اینکه این شکایت را به جایی برساند کمترین هزینه ای از وقت و جیب و حیثیت خود بگذارد. دیگر کمتر دیده می شود کسی برای سخن خودش احترامی قائل باشد. حرف ها گفته می شوند برای اینکه گفته شده باشند و زمانی گذشته باشد.
روندی در جریان است که اول به مردم بگوید اینکه یک رای است اهمیتی ندارد بیاید این رای را بیاندازید به سود این یا آن حال اگر شد که شده ( سنگ مفت و گنجشک مفت) اگر هم نشده هزینه مهمی نداده اید. وقتی عمل سیاسی مردم این اندازه بی اهمیت و بی ارزش شود که شده، آنگاه به راحتی امکان دستکاری پیدا می شود. این تفکر نمی اندیشد که اتفاقا هزینه مهمی از سوی مردم از دست می رود در صورتی که عمل سیاسی مردم انعکاس واقعی خودش را نداشته باشد. این هزینه امید ، غرور و شخصیت یک ملتی است که از دست می رود و براحتی هزینه می شود . یعنی چیزی که در طول دهه ها و با سختی ممکن است ساخته شود را براحتی خرج کردن . چگونه کسی می گوید که هزینه مهمی نداده ایم اگر نتیجه نگیریم.
بی اهمیت و بی ارزش شدن عمل سیاسی مردم نشانه یک نوع فرهنگ سیاسی و یک نوع فرهنگ شخصیتی است.
فرهنگ شخصیتی از این منظر که این مردم برای غرور و شخصیت خود اندک اندک ارزشی قائل نخواهند بود و سطح مقاومت شان چنان تنزل پیدا خواهد کرد که به هر علف هرزه ای برای غرق نشدن چنگ خواهند زد.

فرهنگ سیاسی از این منظر که تغییر سیاسی به نوعی معجزه و چوب جادویی هری پاتری تبدیل می شود نه قواعد و سبک سنگین کردن عقلانی و معیار طلبانه.
اگر بدنبال مردمی قوی هستیم باید بر این جنبه از شخصیت فردی مردم تکیه کنیم و به آنها بگوییم که بسادگی اسیر گفتمان سیاسی رسمی نشوید که غول هایی می سازند که شما را از آن بترسانند و به شما بگویند که اگر مشارکت نکنید این غول شما را له خواهد کرد. غول واقعی که ما را له کرده همین گفتمان است که اینبار به شکل وحشیانه تر و البته ظریف تر برنامه ریزی کرده برای نابودی چیزی مهم تر از امید مردم . امید مردم را با سرکوب نظامی در سال 88 و 89 از آنها گرفت اما اینبار هدف ته مانده شخصیت و غرور ماست که اگر موفق به له کردن وتحقیر این بخش از وجود ما هم شود میخ قدرت خود را برای سالهای بیشتری کوبیده است

 آیا مردم باید قوی شوند، سلیقه سخت گیرانه تری پیدا کنند، براحتی فریب شعارهای مردم پسند را نخورند، به حقیقت اینکه دموکراسی بسیار دشواربدست می آید  و نه با فداکاری عده قلیل بلکه با مبارزه عموم مردم ممکن است بدست آید و با وضعیت جامعه و فرهنگ ما اصولا بسیار بعید است که بدست آید  و بدانند که در راهی مبارزه می کنند که در آن امکان موفقیت بسیار اندک است و یا اینکه روش را تغییر داد و به آنها گفت با مشارکت دراین انتخابات، ایران از ویرانی نجات داده می شود، جلوی تجزیه و حمله خارجی را می گیرند، اقتصاد را درست می کنند و تورم را 6 ماهه کنترل می کنند و به نوعی گوشه ای از بهشت با این رای شما ساخته خواهد شد ؟ حقیت را باید گفت هر چند تلخ و سخت و پیچیده و کم رهرو یا دروغ و آرزوهای گول زننده؟
از این منظر است که راهی که این اصلاح طلبان خواهند رفت از نظر اخلاقی غیر قابل توجیه ، از نظر دیسپلین مبارزه و کسب اعتماد اجتماعی برای قدرتمند ساختن جامعه مدنی کاملا در جهت عکس قدرتمند کردن مردم و جامعه و از نظر عمل سیاسی نوعی خودکشی سیاسی است.
استراتژی بازسازی غرور و شخصیت فردمان، ما را باز می گرداند به خودمان به جامعه و سمت و سوی روح و روان ما را از حاکمیت باز پس می گیرد. حاکمیت را باید در این بازی تنها گذاشت نه از این منظر که حاکمیت توان آنرا ندارد که با دوربین های صدا و سیما معجزه خلق کند جتما می تواند همچنان که همواره در 22 بهمن هر سال توانسته،نه اینکه تنها گذاشتن حکومت در کوتاه مدتی به نابوداش می انجامد، بلکه از این منظر که ما یک حرکت متفاوت را شروع می کنیم باز می گردیم به خودمان به جامعه به فرد خودمان برای بازسازی شخصیت مان ، غرورمان ، قدرت درونی مان. و آماده می شویم که گروههای بسازم که از چنین آدم هایی تشکیل شده اند. این را حکومت نمی تواند از ما بگیرد یا جلویش را سد کند. آنگاه شاید در آینده از میان این فرد فرد آدم هایی که اولا برای فرد خودشان احترامی شایسته قائل شدند و برای عمل شان و هستی اشان بزرگی و مقاومت قائل شدند افرادی پیدا شوند که اندک اندک بتوانند شیوه وروش این سیاست ورزی حقیرانه را تغییر دهند و یا حداقل هر کسی که بخواهد چنین نقشی بازی کند می فهمد که با مردم متفاوتی روبروست که براحتی نمی تواند آنها را دستکاری کند وبه سادگی نمی تواند آنها را بترساند . براحتی نمی توان راضی شان کرد و فریب شان داد. اگر این باشد حاصل عمل ما در این انتخابات می تواند قدم مهمی باشد برای بازسازی وجود فردی مان و شخصیت متزلزل شدمان.

۱ نظر:

  1. سلام اینها دارند بد جوری تقلب میکنند من فکر میکنم انتخابات به مرحله دوم بکشه وبعد همه چیز و خودتون میتونید حدس بزنید که بقیه همه اتلاف میکنند به نفع یک اصولگرا وبه راحتی تقلب میکنند وهیچکسی هم نمیتونه اعتراض کنه نبیجه اخلاقی این میشه :حضور گسترده مردم وانتخاب کسی که اقا میخواست به همین راحتی

    پاسخحذف