۱۳۹۱ بهمن ۲۲, یکشنبه

یک پایان در سال 88

مرور کودتا بدون روتوش ، نوشته های بعد از انتخابات سال 88 است که با نابودی وبلاگم در پرشین بلاگ بار دیگر اینجا منتشر می شود.


یک پایان
یک مرحله از جنبش سبز روز 22 بهمن به پایان رسید. مرحله حضور حسی و بدون برنامه و واکنشی آن تمام شد. حضوری که توسط رهبران جنبش به چانه زنی نیانجامید و امتیاز خاصی برای جنبش به بار نیاورد.
حکومت نظامی روز 22 بهمن ، اجازه حضور سبزها را نداد. سراسر خیابان امام حسین تا آزادی مانند صحنه جنگی توسط فرماندهان بخش بندی شده بود و هر بخشی با گارد های لباس شخصی و ماشین های ویژه مراقبت می شد.
ساعت شش و نیم صبح از خیابان آذربایجان حرکت می کنم به سمت میدان آزادی . سیل اتوبوس هایی که در حال پیاده کردن جمعیت طرفدارحاکمیت است تمام خیابان آذربایجان را پوشانده. جمعیت حاکمیت به سمت آزادی در حال حرکت اند. در مسیر رسیدن به آزادی به خوبی می شود دید که از دیشب کار طراحی پرکردن میدان آزادی آغاز شده است . نیروهای انتظامی در سراس خیابان تنها با باتوم حضور دارند. اما سیلی از لباس شخصی ها با بیسیم در همه جای خیابان قابل رویت اند.  
حتی یک موتوری که من فکرمی کردم مسافر کشی می کند و داشتم به طرفش می رفتم که بپرسم چند می گیری منو به آزادی برسونی ، باصدای بیسیمش متوجه شدم که نیروی امنیتی است. از آخوندی در مسیر می پرسم که این نیروها با باتوم برای زدن چه کسانی آمده اند ؟ می گوید برای زدن کسانی که اعتراض میکنند. می گویم کار درستی است اصلا باید اینها را زد؛ زیاد هم زد. نگاهی به همدیگر می اندازیم و از هم جدا می شویم.
همه کسانی که در حال حرکت به سمت آزادی اند از نیروهای حاکمیت اند و هر از چندی که یکی از مراکز توزیع عکس و پوستر چیزی توزیع می کند هجوم می برند برای گرفتن این اقلام. کمتر کسی را می شود دید که بگوییم احتمالا اینها از سبزها باید باشند.
در مسیر سیلی از مراکز توزیع اقلام تبلغاتی و خوراکی وجود دارد. یکی عکس های خامنه ای را توزیع می کند که بصورت تابلو درآورده اند ، پوستر ها با کیفیت های بالا و کاغذهای گران قیمت طراحی شده ، آش و چای و شیر و کیک و ... به فراوانی توزیع می شود.
یکی شعار میدهد " ما اهل کوفه نیستیم ، بچه ورامین هستیم"
جمعیت حاکمیت با خانواده و بچه هایشان آمده اند و در کنار این جمعیت نیروهای امنیتی با مراقبت کامل همه چیز را زیر نظر دارند و تعدادشان آنقدر زیاد است که باور کردنی نیست .آنقدر بیسیم بدست قابل مشاهده است که نمی توان با دوستی براحتی حرف زد که کسی از آنها نشنود.
میدان آزادی می رسم. قسمت جلوی جایگاه را با سیم جدا کرده اند و محوطه ای برای حدود 50 هزار نفر طراحی کرده اند که یک هشتم کل آزادی هم نیست و گروه گروه که می رسند وارد این محوطه می شوند وقتی دیگرگروههای طراحی شده اصلی وارد این محوطه شد حالا دیگر اگر فرد فردبخواهی وارد این محوطه بشوی توسط سربازان بازرسی بدنی می شوی. باز هم از سبز ها خبری نیست.
اصولا طرح اسب تراوا قابل اجرا بود اگر واقعا سبز ها تصمیم می گرفتند 5 صبح وارد این حوزه شوند . بازرسی بدنی خیلی سطحی است و براحتی می توان پارچه های سبز را وارد این محوطه کرد اما اصولا سبزها به این برنامه توجه جدی نکردند و این فرصت را از دست دادند.
سبزها خواب بودند و احتمالا  حوصله 5 صبح آمدن نداشتند. شاید هم آمدند و چون دیدند در یک محیط بسته گیر می افتند تصمیم به عدم حضور گرفتند. اما من شخصا کسی یا کسانی را ندیدم که احتمال بدهم از سبزهاست و حالا که می بینند کسی نیست برگردند.
البته واقعا امکان خودی نشان دادن هم وجود ندارد. اینجا داخل میدان همه چیز بی نهایت امنیتی است و مسئول گروه های 100 تا 200 تایی از مردمی که از جنوب و غرب و شرق میدان می رسند هم نیروهای امنیتی اند که دیگر رک و بدون خجالت با بیسیم در دست جلو جمعیت شعار می دهند و جمعیت شعار آنها راتکرار می کند. یک ساعتی در میدان آزادی به شمال و جنوبش می روم و در آخر، شمال میدان برای مدتی می نشینم . سه هلی کوپتر به پشت جایگاه می آید و می نشیند حالا ساعت 8 صبح است . به جز افرادی که داخل محوطه اند بقیه که در کنار اند نیروی امنیتی اند و به نوعی انتظار سبزها را می کشند و با شوخی هم می گویند که پس کو سبزها ؟
ساعت8 ازمیدان به سمت ایستگاه مترو آزادی بر می گردم. در راه باز سیل جمعیت حاکمیت که گاه دیرتر رسیده اند و به سمت آزادی می روند و هم جمعیتی که طراحی شده است که در خیابان انقلاب بالا و پایین بروند تا هژومونی ایجاد کنند، را می توان دید. اینها اول به سمت میدان میروند و همین که به میدان رسیدند از لاین کناری باز می گردند. اینطوری خیابان آزادی انبوه تر نشان داده می شود.
ایستگاه مترو آزادی که یکی از محل های قرار سبزها ست به جز تک و توک که تقریبا می شود حدس زد منتظر چیزی هستند از جنس سبز ، جمعیت مهمی از سبزها دیده نمیشود، هیچ جمعیت مهمی شکل نگرفته است و اصلا امکان اینکه بتوان حضوری را نمایش داد وجود ندارد.
از این منطقه نا امید می شویم حالا با دوتن از دوستان همراهم. با آنها به سمت میدان صادقیه می رویم که قرار است کروبی آنجا باشد ساعت 10 و نیم به آنجا می رسیم که پر از نیروهای ضد شورش است  و در حال متفرق کردن مردم . مشخص است که درگیری هایی اینجا رخ داده که من بعدا در سایت ها دیدم که حمله به کروبی و مردم بوده است. جمعیت سبز این جا بیشتر است و بالای میدان صادقیه در حال حرکت هستند اما نمی توانند نمادهایشان را نشان دهند . این اندازه نیروی امنیتی کمتر روزی در این هشت ماه مشاهده شده و بایدگفت اصلا  دیده نشده است. این نیروها خشن تر و پر تعداد تر و با طراحی دقیق در تمام طول خیابان حضوردارند .  شاهد دستگیری چند نفری هستیم که نمی دانم شعار دادند یا کار دیگری که جمعی از زنان چادری که درکنارخیابان مرگ بر منافق می گفتند به یکی از پسرها حمله کردند و با پلاکاردشان توی سرش می کوبیدند. گویی عقده سالها ی طولانی را بروز می دهند.
سبزها کم تعداد اند. گویی اکثرا با  دیدن جو خیابان انقلا ب و آزادی همه ناامید شده اند البته اگر اصولا آمده باشند.
تصمیم می گیریم که به سمت میدان هفت تیر و ولیعصر برویم که با تلفن خبر گرفته ایم که گویا درگیری هایی رخ داده است. اما وقتی به میدان هفت تیر می رسیم یعنی ساعت یک بعد از ظهر جز انبوهی از نیروهای امنیتی و جمعی از مردمی که شعار حکومتی می دهند خبر دیگری نیست و در میدان ولیعصر هم تعداد نیروهای امنیتی بسیار زیاد است.
در آخر بعد از ساعت 2 به خانه بر می گردم که در خیابان نزدیک به نواب اتوبوس افرادی که از شهرهای اطراف آورده اند را می بینم که در حال صرف غذا در ظرف های یکبار مصرف هستند.
تحلیل :
به روشنی باید گفت که وقایع روز 22 بهمن موفقیت طراحی گسترده حاکمیت بود. حاکمیت توانست تجربه خوبی برای کنترل جنبش سبز بدست آورد که احتمالا در رخدادهای بعدی و روزهای حضور جنبش سبز آن را به کار خواهد بست . طرح نقدی و روس ها به خوبی جواب داده است.
از این منظر جنبش سبز با شکست مهمی روبرو شده است. منظورم از شکست این نیست که از طرفداران جنبش کم شده بلکه اینکه استراتژی جنبش که حضور خیابانی بدون برنامه بود با شکست روبرو شد.
برنامه نداشتن جنبش برای روبرو شدن با حاکمیت و اصلاح حاکمیت مسئله است که یکبار دوم خرداد را به شکست کشاند و می رود که این جنبش را نیز با شکست روبرو کند.
بالا بردن هزینه حضور در صحنه مبارزات مسالمت آمیز در وضعیتی که چانه زنی مهمی باحاکمیت انجام نشد و عملا همه راهها برای مذاکره با حاکمیت بسته شده است و شاید از اول بسته بوده نشان می دهد که جنبش نه فکر جدیی برای تغییر د ر ایران داشته و دارد ونه گویا قصد دارد برنامه عملی و مرحله بندی شده ای برای دستیابی به اهدافش طراحی کند.
از این منظر 22 بهمن گسست مهمی برای جنبش سبز به شمار می رود. گسستی که احتمالا وضعیت را به نفع حاکمیت تغییر خواهد داد.در صورتی که حاکمیت دست به اعدام تنی چند از فعالان سیاسی بزند و هزینه مبارزات مسالمت آمیز را افزایش دهد ، با سرخوردگی و یاسی در نیروهای مشارکت کننده در جنبش مواجه خواهیم شد.
به نظر همه این پدیده هایی که احتمالا باید انتظارش را داشته باشیم حاصل بی برنامگی رهبران جنبش برای مواجه با ساختارهای استبدادی در ایران است. مسئله ای که در صورت عدم توجه جدی و فوری شکست دوباره ای را برای نیروهای تحول خواه در ایران به بار می آورد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر