امروز مصاحبه مفصل دختران میر حسین موسوی و رهنور را با سایت جرس می خواندم . آدم احساس شرم می کند . در بخشی از مصاحبه اینگونه آمده است :
نرگس موسوی: بله، حکم دادگستری را به من نشان دادند. اما یک منبع موثق بعد به ما گفت از طرف دفتر ریاست جمهوری بوده است. بخاطر همین در خصوص حکم تردید دارم.
زهرا موسوی: یک نامه ای به من نشان دادند که از سوی دادسرای اوین بود اما آقایانی که وارد شدند اصلا کارت نداشتند همان سربازان گمنام امام زمان در حقیقت دشمنان گمنام امام زمان بودند و معلوم نیست به کدام ارگان وابسته هستند و واقعا نمی دانیم با چه کسانی روبرو هستیم؟
جرس: تفاوت این برخورد با برخوردهایی که قبلا با شما داشتند چه بود؟نرگس موسوی: بعد از انتخابات به اشکال مختلف با ما برخورد می کردند و همیشه تحت عنوان اطلاعات یا سپاه بوده است اما اینبار ما نمی دانیم چه ارگانی مسئول این برخوردهاست. قبلا تهدید می کردند و می گفتند شاید یکدفعه در خیابان ماشین زیرتان کرد یا شاید مریضی سختی گرفتید. خلاصه از این تهدیدها که بچه هایمان هم پیش از این تهدید می شدند. اما باز رفتارشان کمی بهتر بود هر چند که یکشب جلوی پدرم زنگ زدند به خواهرم و شروع به بازجویی تلفنی کردند که پدرم بشدت عصبانی شدند و گفتند در هیچ فرهنگ و دینی نداریم که دختر را جلوی پدرش بازجویی کنند. اما هیچوقت به این شکل که فحاشی و تهدید کنند و هل دهند، نبوده است.
کوکب موسوی: چیزی که در این میان مهم است و در مقابل این برخوردها باید صورت گیرد اطلاع رسانی است. روز دوشنبه که زهرا و نرگس را بازداشت کردند به آنها گفتند لباس ها و لوازم شخصی اتان را بردارید زیرا به این زودی ها بر نمی گردید. اما بعد از بازداشت آنها سریع اطلاع رسانی شد و این باعث شد که آنها را آزاد کنند وگرنه شاید هنوز آنها را نگه می داشتند. اطلاع رسانی بسیار مهم است و باید ادامه پیدا کند.
جرس: در طی این دو سال چه مشکلات و اختلالاتی در زندگی شما ایجاد کردند؟نرگس موسوی: پیش از شروع حصر پدر و مادرم، همسر سابقم را بطور مکرر می بردند و بازجویی می کردند. بخاطر همین برخوردها مشکلاتی در زندگی مشترک ما ایجاد کردند. تقریبا هفته ای یکبار او را بازجویی می بردند و تهدیدش می کردند. به او برای طلاق فشار می آوردند. حتی به او می گفتند چرا زن صیغه ای نمی گیری و یکسری حرفهایی که از گفتن آن شرم دارم و بازگویی آن را در شان خود نمی دانم. این برخوردها منجر به طلاق ما شد و زمانیکه اعتراض کردم به اینگونه برخوردها جواب می دادند بیا اثبات کن. خلاصه از بازجویی همسر سابقم شروع شد تا کتک زدن شوهر خواهرم و اخراج خواهرم که دارای دکتراست و یک استاد دانشگاه بود و به این نحو کنار زده شد. خود من هم امنیت شغلی نداشتم. هر وقت که کاری را شروع می کردم اختلال ایجاد می کردند و برای همکاران و در محیط کار مزاحمت برایم ایجاد می کردند.
الان هم با هدف آزار و اذیت ما یک دور جدیدی از بازجویی ها و فشارها آغاز شده و نمی دانیم فریادمان را باید به کجا برسانیم. نمی دانیم روزی که باید خودمان را به دادسرا معرفی کنیم چه بازجویی و برنامه ای برایمان دارند. اصلا نمی دانیم شب برمی گردیم یا نگهمان می دارند، به شدت نگران امنیت خود هستیم. اگرچه ما همیشه خدا را شکر می کنیم و می گویم در مسیر خیر مطلق است. این چیزی است که پدر به ما آموزش داده که هر چیزی در مسیر خیر و تکامل خودش است.
جرس: علت ممانعت از دیدار شما با پدر و مادرتان چیست و آخرین باری که با آنها ملاقات داشتید به چه زمانی بر می گردد؟نرگس موسوی: تقریبا سه ماه پیش. در آخرین ملاقات ماموران گفتند زهرا اجازه ندارد به ملاقات بیاید. پدر هم گفتند یا هر سه با هم می آیند یا هیچکدام. بعد از آن هم آقایان شروع به پرونده سازی برای ما کردند. تلفنها را هم ممنوع کردند یعنی ما الان سه ماه است که حتی صدای پدر و مادرمان را هم نشنیده ایم.
زهرا موسوی: اینها به ما گفته بودند که اگر از وضعیت پدر و مادرتان خبری بدهید شما را ممنوع الملاقات می کنیم. بعد یکبار گفتند از پدر و مادر خبر رسانی کردیم و بنابراین ممنوع الملاقات هستیم. آنها گفتند اگر ادامه دهید، مورد پیگرد قضایی قرار می گیرید که می بینیم این تهدید خود را عملی کردند.
جرس: از وضعیت جسمانی آنها اطلاعی دارید؟نرگس موسوی: هیچ اطلاعی نداریم. پدر من پیش از حصر هیچ مشکل قلبی نداشت و بعد از این حبس غیر قانونی به بیماری قلبی دچار شدند. از وضعیت سلامت مادرم هم هیچ اطلاعی نداریم. زمانیکه شکایت می کنیم و می خواهیم پرونده پزشکی آنها را ببینیم مثلا آزمایش خون آنها را نشانمان بدهند. می گویند نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی! یعنی ما حق نداریم از وضعیت جسمی پدر و مادرمان باخبر شویم. در آخرین دیداری که با پدر و مادرمان داشتیم مادرم گفتند که “اینجا از گواتنامو بدتر است”. ما نمی دانیم در این دو سال چه گذشته که مادرم می گوید از گواتنامو بدتر است و مسئول بیماریشان زندانبانان اند (که هنوز نمی دانیم از سوی چه ارگانی هستند) مادرم می گفتند نمی دانیم چه به ما خوراندند و یا چکاری کرده اند که مریض شدیم. در حالیکه پیش از حبس خانگی سالم بودند و هیچ مشکل جسمانی نداشتند. اینها مسئول جان پدر و مادر ما هستند و کاملا در خصوص وضعیت جسمانی آنها ابهام داریم.
جرس: جدیدا هم گویا بطور ناگهانی گفته اند خود شما غذا تهیه کنید، می توانید در این زمینه برای ما بگویید؟نرگس موسوی: ما وقتی می خواستیم برای آنها غذا ببریم قبول نمی کردند و می گفتند نه احتمال دارد که شما بخواهید آنها را مسموم کنید! اما مدتی پیش به ما گفتند ما دیگر خریدی نمی کنیم (البته پول مواد غذایی را پدر و مادرمان می دادند) و خودتان غذای آنها را تهیه کنید. بار آخر که مواد غذایی برایشان بردیم یکسری وسائل مانند کاغذ و ظرف که بسته بندی آنها باز نشده بود و مارک معروفی بود را بردیم. بعد از مدتی متوجه شدیم که به آنها تحویل نداده اند. از آنها پرسیدیم چرا؟ گفتند بردیم آزمایشگاه! واقعا هنوز نمی دانیم چه سناریوی جدیدی برای این قضیه دارند.
جرس: تحلیل شما از این فشارها و برخوردها چیست؟کوکب موسوی: یکی از مسائل آقایان آبروریزی هایشان از جمله اتفاقی است که در حرم حضرت معصومه افتاد که می خواهند آن را بپوشانند و بخاطر همین شروع به یکسری تحرکات کردند. مسئله دیگر هم انتخابات است که می خواهند هیچ سر و صدایی نشود و با سرکوب ایجاد رعب و وحشت کنند. از سوی دیگر می خواهند هیچ صدایی از پدر و مادرمان نباشد و مردم به یک حالت رخوت و فراموشی فرو بروند.
زهرا موسوی: کشور دارای بحران است. ضمن انکار بحران می خواهند بحران زایی کنند تا آن را بپوشانند درحالیکه بهتر بود این مشکلات را با آرامش حل می کردند و دست از سر زندگی مردم برمی داشتند. این رفتارها که بریزند به خانه ها و رعب و وحشت برای خانواده ایجاد کنند نه اخلاقی است و نه نتیجه ای خواهد داشت. خشم می کارند و کینه درو می کنند. این وضعیت در درازمدت دستاوردی برای آنها در بر نخواهد داشت. در این دو سال متوجه شدیم که کلا بی برنامه هستند و فشارهای درونی و بیرونی خود را برای کوتاه مدت برنامه ریزی می کنند. پدرم بارها گفته است این اعتراضات فتنه نبوده بلکه یک حرکت جمعی بزرگ بوده است. این عین کلام پدر است و نشر اکاذیب هم نیست.
نرگس موسوی: به هر حال در آستانه سومین سال این حبس غیر قانونی شاید یادآوری این حبس است که فشارها را افزایش داده اند. این برخوردها قطعا برای همه هزینه دارد. از سوی دیگر حقانیت پیش بینی های پدر در مورد شرایط امروز به همه اثبات شده است. واقعیت این است که آنچه پدر ما می خواست نه رای و نه قدرت بود. او تنها نگران فقدان انسانیت و فقدان کرامت انسانی بود. این درد پدر ما بود. با این شرایط بحرانی کشور و وضعیت اقتصادی و مشکلات معیشتی مردم همه یادشان می آید که میر حسین موسوی همه اینها را پیش بینی کرده و نگران بود و به جرم همین الان دو سال است که در حبس بسر می برد.
جرس: به نگرانی میر حسین موسوی نسبت به شرایط کشور اشاره کردید. ایشان هشت سال بود که از عرصه سیاسی کشور کنار کشیده بودند و بیشتر نظاره گر مسائل کشور بودند. چه شرایطی پیش آمد که پا به میدان سیاست گذاشتند؟نرگس موسوی: شاید مثل صدای یک طوفانی که از دور می آید و کسی که قدرت شنوایی بالایی دارد آن را می شنود و پدر من این صدا را شنید. طوفانی که الان می بینیم همه چیز را دارد با خاک یکسان می کند. او برای نجات کشور و مردم احساس مسئولیت کردند و وارد عرصه شدند، وگرنه همه می دانند که او سالها از سیاست کنار کشیده بود و دغدغه قدرت نداشت. بعد از اینهم که اعتراضات شروع شد تمام حرفشان این بود که می خواستند در کنار مردم بمانند اما تهمت های زیادی به او زدند به نظر من اینها تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب است.
جرس: آقای میرحسین موسوی وقتی وارد عرصه انتخاباتی شدند این شرایط سخت را پیش بینی می کردند؟
جرس: از وضعیت جسمانی آنها اطلاعی دارید؟نرگس موسوی: هیچ اطلاعی نداریم. پدر من پیش از حصر هیچ مشکل قلبی نداشت و بعد از این حبس غیر قانونی به بیماری قلبی دچار شدند. از وضعیت سلامت مادرم هم هیچ اطلاعی نداریم. زمانیکه شکایت می کنیم و می خواهیم پرونده پزشکی آنها را ببینیم مثلا آزمایش خون آنها را نشانمان بدهند. می گویند نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی! یعنی ما حق نداریم از وضعیت جسمی پدر و مادرمان باخبر شویم. در آخرین دیداری که با پدر و مادرمان داشتیم مادرم گفتند که “اینجا از گوانتانامو بدتر است”. ما نمی دانیم در این دو سال چه گذشته که مادرم می گوید از گواتنامو بدتر است و مسئول بیماریشان زندانبانان اند (که هنوز نمی دانیم از سوی چه ارگانی هستند) مادرم می گفتند نمی دانیم چه به ما خوراندند و یا چکاری کرده اند که مریض شدیم. در حالیکه پیش از حبس خانگی سالم بودند و هیچ مشکل جسمانی نداشتند. اینها مسئول جان پدر و مادر ما هستند و کاملا در خصوص وضعیت جسمانی آنها ابهام داریم.
واقعیت این است که آنچه پدر ما می خواست نه رای و نه قدرت بود. او تنها نگران فقدان انسانیت و فقدان کرامت انسانی بود. این درد پدر ما بود.
مصاحبه کامل :
دختر میرحسین موسوی: فشارهای امنیتی منجر به جدایی همسرم شد
سحام نیوز: همزمان با دومین سالگرد حصر رهبران جنبش سبز، فشارهای بی سابقه بر خانواده آنها اعمال شده است.
روز دوشنبه(۲۳ بهمن) نرگس و زهرا موسوی فرزندان میرحسین موسوی و زهرا رهنورد برای ساعاتی بازداشت شدند و ماموران امنیتی با برخوردهایی خشونت بار اقدام به تجسس منزل آنان و ضبط لوازم شخصی شان کردند. در همین روز حسین کروبی فرزند مهدی کروبی دیگر رهبر جنبش سبز نیز برای ساعاتی بازداشت شد. جرس در مصاحبه با نرگس، زهرا و کوکب موسوی از آنان درباره فشارهای جدید امنیتی پرسیده و روایت های آنان از وضعیت فعلی شان را بازتاب داده است. آنان در این گفتگو از احساس ناامنی شدید برای خود و والدینشان گفته اند و اطلاع رسانی درباره این وضعیت را مفیدترین راه ممکن دانسته اند.
متن کامل گفتگوی جرس رابا ایشان بخوانید:
جرس: لطفا از آغاز دوره جدید فشارها و برخوردها صحبت بفرمایید؟زهرا موسوی: صبح روز دوشنبه با ترفند های همیشگی خودشان چند آقا وارد منزل شدند. من لپ تاپم را سریع زیر آب گذاشتم تا عکسهای خانوادگی و بی حجاب به دست نامحرم نیفتد. اول یک آقایی وارد شد. گفتم حجاب ندارم که گفت سرم را آنطرف می کنم و یک چیزی سرت بینداز. تا آمدم اینکار را بکنم، یکدفعه چند تا مرد به خانه ریختند و یک خانم هم همراهشان بود و مدام می گفتند خانم همراهمان است، انگار سند و مجوزشان بود. بعد از بازرسی منزل یکسری از وسایل از جمله کتاب و لپ تاپ و هرچه بود جمع کردند و گفتند برویم. از در پشتی اوین داخل شدیم البته مثل اینکه هماهنگی صورت نگرفته بود و نیم ساعت در حیاط بودیم تا بالاخره گذاشتند بالا برویم و در یک اتاق بازجویی شروع شد. بیشترین حساسیت آنها روی سایت کلمه بود که به قول خودشان سایت ضدانقلاب است و ما قبول نکردیم زیرا دنبال این هستند که بهانه بتراشند و ما را به ضد انقلاب وصل کنند؛ در صورتیکه سایت کلمه مورد تایید پدر و مادر ما است و هرچه آنها تایید کنند ما قبول داریم. حساسیت دیگرشان این بود که با پسر آقای مهدی کروبی چگونه بیانیه نوشتیم. در کل می گفتند نشر اکاذیب کردید و چرا واژه مهندسی انتخابات و آدم ربایی را در بیانیه آوردید؟ چرا می گویید حصرغیر قانونی است؟ خلاصه این بازجویی ادامه داشت تا اینکه رفتارشان کاملا تغییر کرد و مردی که با خواهرم درگیر شده بود آمد و گفت ما نمی خواهیم این صحنه ها تکرار شود و ما هم اخلاق داریم و می خواهیم کرامت انسانی (دقیقا همین واژه هایی که پدر ما استفاده می کرد) رعایت شود. بعد از ما قول شفاهی گرفتند که اگر زنگ زدند و ما را خواستند، برویم. گفتند کوکب هم نشر اکاذیب کرده و سراغ او هم خواهند رفت. بعد من و نرگس تلفنی با هم حرف می زدیم و از احضار کوکب ناراحت بودیم و با هم می گفتیم اگر بخواهند خواهرمان را اذیت کنند اینکار را می کنیم که گویا احضارها در واکنش به این مسئله است.
نرگس موسوی: روز دوشنبه زمانیکه داشتم بهمراه پسرم سر کار می رفتم یک ماشین جلوی ما نگه داشت و چند نفر مرد و یک زن گفتند حکم بازرسی داریم و ما را با خود به منزلمان بردند. بعد خیلی احساس ناامنی کردم و می خواستم داد بزنم و مردم را خبر کنم که یکی از آقایون من را هل داد داخل. بطوریکه دستم آسیب دید و نسبت به این برخوردشان خیلی عصبی شده بودم. یکی از آنها دستش را بالا برد و گفت چنان می زنم توی دهانت که دندانهایت بریزد داخل دهانت. تمام این برخوردها جلوی چشم پسر چهار ساله من صورت گرفت. تمام خانه را به شکل وحشتناکی زیر و رو کردند و مقداری وسایل از جمله صد و پنجاه عدد سی دی، دو تا لپ تاپ، دو تا دوربین، آی پد و سه تا موبایل با خود بردند. حالا تصمیم دارم شکایت هم کنم زیرا اینها اموال شخصی هستند و هنوز پس نداده اند. در حالیکه به من گفتند تا عصر بر می گردانیم. آقایان به حدی رفتار غیرانسانی داشتند که حتی زمانیکه پسرم وحشت زده شده بود، آی پد را دادم تا بازی کند اما آی پد را از دستش کشیدند. من را جلوی چشم فرزندم تهدید به قتل کردند. زمانیکه داشتند خانه را تفتیش می کردند یکی از همان آقایان به من گفت اگر دست او بود از ساختمان من را پایین پرت می کرد. نکته قابل توجه دیگر این است که در بازرسی که از منزل کردند در میان کتابها یک انجیل قدیمی را به عنوان مدرک جرم برداشتند و پیروزمندانه به هم نگاه می کردند و اصلا متوجه قرآن که میان کتابها بود نشدند. یا میان سی دی ها چند تا سی دی بود که پسرم روی آن خط خطی کرده بود و باز آنها به هم نگاه کردند و سی دی ها را به عنوان مدرک جرم برداشتند.
باز تاکید می کنم ما احساس ناامنی برای خود و فرزندانمان می کنیم. هجوم آنها به خانه یک مادرِ تنها اخلاقی نیست و اینگونه رفتارها تجاوز به حریم خصوصی است.
جرس: چهره این افراد برای شما آشنا بود؟نرگس موسوی: بله، آن آقایی که توهین کرد شخصی بود که جزو نیروهای اطلاعات بود و روزهای اول حصر در ون سفید جلوی کوچه اختر می نشست. حتی از او پرسیدم شما همان شخص نیستید که جلوی خانه پدرم در ون سفید بودید؟ که با وقاحت پاسخ داد آره همان هستم.
جرس: حکمی هم به شما نشان دادند و معلوم بود از سوی چه ارگانی هستند؟
جرس: لطفا از آغاز دوره جدید فشارها و برخوردها صحبت بفرمایید؟زهرا موسوی: صبح روز دوشنبه با ترفند های همیشگی خودشان چند آقا وارد منزل شدند. من لپ تاپم را سریع زیر آب گذاشتم تا عکسهای خانوادگی و بی حجاب به دست نامحرم نیفتد. اول یک آقایی وارد شد. گفتم حجاب ندارم که گفت سرم را آنطرف می کنم و یک چیزی سرت بینداز. تا آمدم اینکار را بکنم، یکدفعه چند تا مرد به خانه ریختند و یک خانم هم همراهشان بود و مدام می گفتند خانم همراهمان است، انگار سند و مجوزشان بود. بعد از بازرسی منزل یکسری از وسایل از جمله کتاب و لپ تاپ و هرچه بود جمع کردند و گفتند برویم. از در پشتی اوین داخل شدیم البته مثل اینکه هماهنگی صورت نگرفته بود و نیم ساعت در حیاط بودیم تا بالاخره گذاشتند بالا برویم و در یک اتاق بازجویی شروع شد. بیشترین حساسیت آنها روی سایت کلمه بود که به قول خودشان سایت ضدانقلاب است و ما قبول نکردیم زیرا دنبال این هستند که بهانه بتراشند و ما را به ضد انقلاب وصل کنند؛ در صورتیکه سایت کلمه مورد تایید پدر و مادر ما است و هرچه آنها تایید کنند ما قبول داریم. حساسیت دیگرشان این بود که با پسر آقای مهدی کروبی چگونه بیانیه نوشتیم. در کل می گفتند نشر اکاذیب کردید و چرا واژه مهندسی انتخابات و آدم ربایی را در بیانیه آوردید؟ چرا می گویید حصرغیر قانونی است؟ خلاصه این بازجویی ادامه داشت تا اینکه رفتارشان کاملا تغییر کرد و مردی که با خواهرم درگیر شده بود آمد و گفت ما نمی خواهیم این صحنه ها تکرار شود و ما هم اخلاق داریم و می خواهیم کرامت انسانی (دقیقا همین واژه هایی که پدر ما استفاده می کرد) رعایت شود. بعد از ما قول شفاهی گرفتند که اگر زنگ زدند و ما را خواستند، برویم. گفتند کوکب هم نشر اکاذیب کرده و سراغ او هم خواهند رفت. بعد من و نرگس تلفنی با هم حرف می زدیم و از احضار کوکب ناراحت بودیم و با هم می گفتیم اگر بخواهند خواهرمان را اذیت کنند اینکار را می کنیم که گویا احضارها در واکنش به این مسئله است.
نرگس موسوی: روز دوشنبه زمانیکه داشتم بهمراه پسرم سر کار می رفتم یک ماشین جلوی ما نگه داشت و چند نفر مرد و یک زن گفتند حکم بازرسی داریم و ما را با خود به منزلمان بردند. بعد خیلی احساس ناامنی کردم و می خواستم داد بزنم و مردم را خبر کنم که یکی از آقایون من را هل داد داخل. بطوریکه دستم آسیب دید و نسبت به این برخوردشان خیلی عصبی شده بودم. یکی از آنها دستش را بالا برد و گفت چنان می زنم توی دهانت که دندانهایت بریزد داخل دهانت. تمام این برخوردها جلوی چشم پسر چهار ساله من صورت گرفت. تمام خانه را به شکل وحشتناکی زیر و رو کردند و مقداری وسایل از جمله صد و پنجاه عدد سی دی، دو تا لپ تاپ، دو تا دوربین، آی پد و سه تا موبایل با خود بردند. حالا تصمیم دارم شکایت هم کنم زیرا اینها اموال شخصی هستند و هنوز پس نداده اند. در حالیکه به من گفتند تا عصر بر می گردانیم. آقایان به حدی رفتار غیرانسانی داشتند که حتی زمانیکه پسرم وحشت زده شده بود، آی پد را دادم تا بازی کند اما آی پد را از دستش کشیدند. من را جلوی چشم فرزندم تهدید به قتل کردند. زمانیکه داشتند خانه را تفتیش می کردند یکی از همان آقایان به من گفت اگر دست او بود از ساختمان من را پایین پرت می کرد. نکته قابل توجه دیگر این است که در بازرسی که از منزل کردند در میان کتابها یک انجیل قدیمی را به عنوان مدرک جرم برداشتند و پیروزمندانه به هم نگاه می کردند و اصلا متوجه قرآن که میان کتابها بود نشدند. یا میان سی دی ها چند تا سی دی بود که پسرم روی آن خط خطی کرده بود و باز آنها به هم نگاه کردند و سی دی ها را به عنوان مدرک جرم برداشتند.
باز تاکید می کنم ما احساس ناامنی برای خود و فرزندانمان می کنیم. هجوم آنها به خانه یک مادرِ تنها اخلاقی نیست و اینگونه رفتارها تجاوز به حریم خصوصی است.
جرس: چهره این افراد برای شما آشنا بود؟نرگس موسوی: بله، آن آقایی که توهین کرد شخصی بود که جزو نیروهای اطلاعات بود و روزهای اول حصر در ون سفید جلوی کوچه اختر می نشست. حتی از او پرسیدم شما همان شخص نیستید که جلوی خانه پدرم در ون سفید بودید؟ که با وقاحت پاسخ داد آره همان هستم.
جرس: حکمی هم به شما نشان دادند و معلوم بود از سوی چه ارگانی هستند؟
نرگس موسوی: بله، حکم دادگستری را به من نشان دادند. اما یک منبع موثق بعد به ما گفت از طرف دفتر ریاست جمهوری بوده است. بخاطر همین در خصوص حکم تردید دارم.
زهرا موسوی: یک نامه ای به من نشان دادند که از سوی دادسرای اوین بود اما آقایانی که وارد شدند اصلا کارت نداشتند همان سربازان گمنام امام زمان در حقیقت دشمنان گمنام امام زمان بودند و معلوم نیست به کدام ارگان وابسته هستند و واقعا نمی دانیم با چه کسانی روبرو هستیم؟
جرس: تفاوت این برخورد با برخوردهایی که قبلا با شما داشتند چه بود؟نرگس موسوی: بعد از انتخابات به اشکال مختلف با ما برخورد می کردند و همیشه تحت عنوان اطلاعات یا سپاه بوده است اما اینبار ما نمی دانیم چه ارگانی مسئول این برخوردهاست. قبلا تهدید می کردند و می گفتند شاید یکدفعه در خیابان ماشین زیرتان کرد یا شاید مریضی سختی گرفتید. خلاصه از این تهدیدها که بچه هایمان هم پیش از این تهدید می شدند. اما باز رفتارشان کمی بهتر بود هر چند که یکشب جلوی پدرم زنگ زدند به خواهرم و شروع به بازجویی تلفنی کردند که پدرم بشدت عصبانی شدند و گفتند در هیچ فرهنگ و دینی نداریم که دختر را جلوی پدرش بازجویی کنند. اما هیچوقت به این شکل که فحاشی و تهدید کنند و هل دهند، نبوده است.
کوکب موسوی: چیزی که در این میان مهم است و در مقابل این برخوردها باید صورت گیرد اطلاع رسانی است. روز دوشنبه که زهرا و نرگس را بازداشت کردند به آنها گفتند لباس ها و لوازم شخصی اتان را بردارید زیرا به این زودی ها بر نمی گردید. اما بعد از بازداشت آنها سریع اطلاع رسانی شد و این باعث شد که آنها را آزاد کنند وگرنه شاید هنوز آنها را نگه می داشتند. اطلاع رسانی بسیار مهم است و باید ادامه پیدا کند.
جرس: در طی این دو سال چه مشکلات و اختلالاتی در زندگی شما ایجاد کردند؟نرگس موسوی: پیش از شروع حصر پدر و مادرم، همسر سابقم را بطور مکرر می بردند و بازجویی می کردند. بخاطر همین برخوردها مشکلاتی در زندگی مشترک ما ایجاد کردند. تقریبا هفته ای یکبار او را بازجویی می بردند و تهدیدش می کردند. به او برای طلاق فشار می آوردند. حتی به او می گفتند چرا زن صیغه ای نمی گیری و یکسری حرفهایی که از گفتن آن شرم دارم و بازگویی آن را در شان خود نمی دانم. این برخوردها منجر به طلاق ما شد و زمانیکه اعتراض کردم به اینگونه برخوردها جواب می دادند بیا اثبات کن. خلاصه از بازجویی همسر سابقم شروع شد تا کتک زدن شوهر خواهرم و اخراج خواهرم که دارای دکتراست و یک استاد دانشگاه بود و به این نحو کنار زده شد. خود من هم امنیت شغلی نداشتم. هر وقت که کاری را شروع می کردم اختلال ایجاد می کردند و برای همکاران و در محیط کار مزاحمت برایم ایجاد می کردند.
الان هم با هدف آزار و اذیت ما یک دور جدیدی از بازجویی ها و فشارها آغاز شده و نمی دانیم فریادمان را باید به کجا برسانیم. نمی دانیم روزی که باید خودمان را به دادسرا معرفی کنیم چه بازجویی و برنامه ای برایمان دارند. اصلا نمی دانیم شب برمی گردیم یا نگهمان می دارند، به شدت نگران امنیت خود هستیم. اگرچه ما همیشه خدا را شکر می کنیم و می گویم در مسیر خیر مطلق است. این چیزی است که پدر به ما آموزش داده که هر چیزی در مسیر خیر و تکامل خودش است.
جرس: علت ممانعت از دیدار شما با پدر و مادرتان چیست و آخرین باری که با آنها ملاقات داشتید به چه زمانی بر می گردد؟نرگس موسوی: تقریبا سه ماه پیش. در آخرین ملاقات ماموران گفتند زهرا اجازه ندارد به ملاقات بیاید. پدر هم گفتند یا هر سه با هم می آیند یا هیچکدام. بعد از آن هم آقایان شروع به پرونده سازی برای ما کردند. تلفنها را هم ممنوع کردند یعنی ما الان سه ماه است که حتی صدای پدر و مادرمان را هم نشنیده ایم.
زهرا موسوی: اینها به ما گفته بودند که اگر از وضعیت پدر و مادرتان خبری بدهید شما را ممنوع الملاقات می کنیم. بعد یکبار گفتند از پدر و مادر خبر رسانی کردیم و بنابراین ممنوع الملاقات هستیم. آنها گفتند اگر ادامه دهید، مورد پیگرد قضایی قرار می گیرید که می بینیم این تهدید خود را عملی کردند.
جرس: از وضعیت جسمانی آنها اطلاعی دارید؟نرگس موسوی: هیچ اطلاعی نداریم. پدر من پیش از حصر هیچ مشکل قلبی نداشت و بعد از این حبس غیر قانونی به بیماری قلبی دچار شدند. از وضعیت سلامت مادرم هم هیچ اطلاعی نداریم. زمانیکه شکایت می کنیم و می خواهیم پرونده پزشکی آنها را ببینیم مثلا آزمایش خون آنها را نشانمان بدهند. می گویند نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی! یعنی ما حق نداریم از وضعیت جسمی پدر و مادرمان باخبر شویم. در آخرین دیداری که با پدر و مادرمان داشتیم مادرم گفتند که “اینجا از گواتنامو بدتر است”. ما نمی دانیم در این دو سال چه گذشته که مادرم می گوید از گواتنامو بدتر است و مسئول بیماریشان زندانبانان اند (که هنوز نمی دانیم از سوی چه ارگانی هستند) مادرم می گفتند نمی دانیم چه به ما خوراندند و یا چکاری کرده اند که مریض شدیم. در حالیکه پیش از حبس خانگی سالم بودند و هیچ مشکل جسمانی نداشتند. اینها مسئول جان پدر و مادر ما هستند و کاملا در خصوص وضعیت جسمانی آنها ابهام داریم.
جرس: جدیدا هم گویا بطور ناگهانی گفته اند خود شما غذا تهیه کنید، می توانید در این زمینه برای ما بگویید؟نرگس موسوی: ما وقتی می خواستیم برای آنها غذا ببریم قبول نمی کردند و می گفتند نه احتمال دارد که شما بخواهید آنها را مسموم کنید! اما مدتی پیش به ما گفتند ما دیگر خریدی نمی کنیم (البته پول مواد غذایی را پدر و مادرمان می دادند) و خودتان غذای آنها را تهیه کنید. بار آخر که مواد غذایی برایشان بردیم یکسری وسائل مانند کاغذ و ظرف که بسته بندی آنها باز نشده بود و مارک معروفی بود را بردیم. بعد از مدتی متوجه شدیم که به آنها تحویل نداده اند. از آنها پرسیدیم چرا؟ گفتند بردیم آزمایشگاه! واقعا هنوز نمی دانیم چه سناریوی جدیدی برای این قضیه دارند.
جرس: تحلیل شما از این فشارها و برخوردها چیست؟کوکب موسوی: یکی از مسائل آقایان آبروریزی هایشان از جمله اتفاقی است که در حرم حضرت معصومه افتاد که می خواهند آن را بپوشانند و بخاطر همین شروع به یکسری تحرکات کردند. مسئله دیگر هم انتخابات است که می خواهند هیچ سر و صدایی نشود و با سرکوب ایجاد رعب و وحشت کنند. از سوی دیگر می خواهند هیچ صدایی از پدر و مادرمان نباشد و مردم به یک حالت رخوت و فراموشی فرو بروند.
زهرا موسوی: کشور دارای بحران است. ضمن انکار بحران می خواهند بحران زایی کنند تا آن را بپوشانند درحالیکه بهتر بود این مشکلات را با آرامش حل می کردند و دست از سر زندگی مردم برمی داشتند. این رفتارها که بریزند به خانه ها و رعب و وحشت برای خانواده ایجاد کنند نه اخلاقی است و نه نتیجه ای خواهد داشت. خشم می کارند و کینه درو می کنند. این وضعیت در درازمدت دستاوردی برای آنها در بر نخواهد داشت. در این دو سال متوجه شدیم که کلا بی برنامه هستند و فشارهای درونی و بیرونی خود را برای کوتاه مدت برنامه ریزی می کنند. پدرم بارها گفته است این اعتراضات فتنه نبوده بلکه یک حرکت جمعی بزرگ بوده است. این عین کلام پدر است و نشر اکاذیب هم نیست.
نرگس موسوی: به هر حال در آستانه سومین سال این حبس غیر قانونی شاید یادآوری این حبس است که فشارها را افزایش داده اند. این برخوردها قطعا برای همه هزینه دارد. از سوی دیگر حقانیت پیش بینی های پدر در مورد شرایط امروز به همه اثبات شده است. واقعیت این است که آنچه پدر ما می خواست نه رای و نه قدرت بود. او تنها نگران فقدان انسانیت و فقدان کرامت انسانی بود. این درد پدر ما بود. با این شرایط بحرانی کشور و وضعیت اقتصادی و مشکلات معیشتی مردم همه یادشان می آید که میر حسین موسوی همه اینها را پیش بینی کرده و نگران بود و به جرم همین الان دو سال است که در حبس بسر می برد.
جرس: به نگرانی میر حسین موسوی نسبت به شرایط کشور اشاره کردید. ایشان هشت سال بود که از عرصه سیاسی کشور کنار کشیده بودند و بیشتر نظاره گر مسائل کشور بودند. چه شرایطی پیش آمد که پا به میدان سیاست گذاشتند؟نرگس موسوی: شاید مثل صدای یک طوفانی که از دور می آید و کسی که قدرت شنوایی بالایی دارد آن را می شنود و پدر من این صدا را شنید. طوفانی که الان می بینیم همه چیز را دارد با خاک یکسان می کند. او برای نجات کشور و مردم احساس مسئولیت کردند و وارد عرصه شدند، وگرنه همه می دانند که او سالها از سیاست کنار کشیده بود و دغدغه قدرت نداشت. بعد از اینهم که اعتراضات شروع شد تمام حرفشان این بود که می خواستند در کنار مردم بمانند اما تهمت های زیادی به او زدند به نظر من اینها تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب است.
جرس: آقای میرحسین موسوی وقتی وارد عرصه انتخاباتی شدند این شرایط سخت را پیش بینی می کردند؟
نرگس موسوی: پدر وقتی وارد صحنه شدند خود را برای همه چیز آماده کرده بودند مثل یک جعبه دربسته که کسی از داخل آن خبر ندارد. پدر با وجود اینکه یک آدم هنرمند و مهربان هستند در عین حال در شرایط سخت یک استقامت و قدرت بی نظیری دارند که من خودم گاهی از این جذبه و قدرت می ترسیدم. به خاطر همین روحیات است که الان پایدار و مقاوم و صبور ایستاده اند.خود من نتیجه صبر را رضایت از قدم برداشتن در راه حق می بینم. از قدیم گفته اند حق دادنی نیست بلکه گرفتنی است. باید دنبال حق رفت و سکوت نکرد حتی اگر در این راه هزینه دهیم. پدر می گویند که باید در مسیر حق قدم برداشت تا به همان خیر مطلق و تکامل رسید.
پدر و مادر همیشه یار و مشوق هم هستند و در تمام عرصه ها همدیگر را حمایت می کردند و در حقیقت این دو غیر قابل تفکیک هستند. یک خصوصیت خوب مادرم شجاعت و سرسختی اوست. همیشه در شرایط سخت تحمل زیادی دارند. به خاطر همین روحیات او است که در این شرایط و فشارها به خودم می گویم من دختر زهرا رهنورد هستم پس می توانم همه اینها را تحمل کنم. در این دو سال هروقت ما را می دید می گفت قوی باشید و صبور. در هر حال هرچه هست دلتنگی و نگرانی است.
جرس: دغدغه اصلی و درخواست شما چیست؟نرگس موسوی: خواسته ما در درجه اول آزادی فوری پدر و مادرمان است. مسئله دیگر پاسخگویی در خصوص این اقدامات زیرا تاکنون هیچ ارگانی مسئولیت حصر (به قول آنها) نذیرفته است. در پیگیری های ما جوابهای متفاوتی داده اند یکبار می گویند دادستانی، باردیگر دادگاه انقلاب، دادگستری، اطلاعات، سپاه و بیت و هنوز نمی دانیم مسئول حبس خانگی پدر و مادر ما کیست؟ بالاخره در این کشور یکی باید نسبت به این حبس غیرقانونی، غیر شرعی، غیر اخلاقی، غیر اسلامی پاسخ دهند. بگویند ما اینکار را انجام دادیم و مجرم هستیم. مادر من یک دانشمند و پرفسور است که می تواند در عرصه های علمی کشور باعث رشد و توسعه جامعه شود. پدر ما بعنوان یکی از چهره های سیاسی انقلابی شناخته شده حضورش در این مقطع حساس کنونی که کشور با بحران های زیادی دست به گریبان است می تواند موثر باشد. چرا باید دو سال در حبس باشند؟
زهرا موسوی: ما هیچ خبری از پدر و مادر نداریم، نه تلفن نه ملاقات. وقتی با ما که در جلوی چشم مردم هستیم و صدایمان به جایی می رسد اینگونه برخورد می کنند با پدر و مادرمان که زندانی هستند چه خواهند کرد و چه بر آنها می گذرد؟
ما امنیت نداریم از کجا بدانیم که شب خوابیدیم یکدفعه کسی بالای سرمان نیاید؟ چه امنیتی داریم که وقتی جایی می برند بدانیم کجاست و تحت نظارت چه ارگانی است؟ ما نگران فرزندانمان هستیم با توجه به سابقه ای که از آقایان دیدیم. برای من این مساله پیش آمد، جلوی پدرم به من زنگ زدند و شروع به تهدید کردند. وقتی اینکار را می کنند آیا ممکن نیست این بلا را سر فرزندانمان بیاورند؟ ما نگران امنیت جانی فرزندانمان هستیم. مساله دیگر این است که اخلاقیات رعایت نمی شود لپ تاپ های ما لپ تاپ های یک خانم است، عکس و تصویر و نوشته های شخصی و خاطراتی ممکن است در آن باشد که حریم خصوصی شخص محسوب می شود.
پدر و مادر همیشه یار و مشوق هم هستند و در تمام عرصه ها همدیگر را حمایت می کردند و در حقیقت این دو غیر قابل تفکیک هستند. یک خصوصیت خوب مادرم شجاعت و سرسختی اوست. همیشه در شرایط سخت تحمل زیادی دارند. به خاطر همین روحیات او است که در این شرایط و فشارها به خودم می گویم من دختر زهرا رهنورد هستم پس می توانم همه اینها را تحمل کنم. در این دو سال هروقت ما را می دید می گفت قوی باشید و صبور. در هر حال هرچه هست دلتنگی و نگرانی است.
جرس: دغدغه اصلی و درخواست شما چیست؟نرگس موسوی: خواسته ما در درجه اول آزادی فوری پدر و مادرمان است. مسئله دیگر پاسخگویی در خصوص این اقدامات زیرا تاکنون هیچ ارگانی مسئولیت حصر (به قول آنها) نذیرفته است. در پیگیری های ما جوابهای متفاوتی داده اند یکبار می گویند دادستانی، باردیگر دادگاه انقلاب، دادگستری، اطلاعات، سپاه و بیت و هنوز نمی دانیم مسئول حبس خانگی پدر و مادر ما کیست؟ بالاخره در این کشور یکی باید نسبت به این حبس غیرقانونی، غیر شرعی، غیر اخلاقی، غیر اسلامی پاسخ دهند. بگویند ما اینکار را انجام دادیم و مجرم هستیم. مادر من یک دانشمند و پرفسور است که می تواند در عرصه های علمی کشور باعث رشد و توسعه جامعه شود. پدر ما بعنوان یکی از چهره های سیاسی انقلابی شناخته شده حضورش در این مقطع حساس کنونی که کشور با بحران های زیادی دست به گریبان است می تواند موثر باشد. چرا باید دو سال در حبس باشند؟
زهرا موسوی: ما هیچ خبری از پدر و مادر نداریم، نه تلفن نه ملاقات. وقتی با ما که در جلوی چشم مردم هستیم و صدایمان به جایی می رسد اینگونه برخورد می کنند با پدر و مادرمان که زندانی هستند چه خواهند کرد و چه بر آنها می گذرد؟
ما امنیت نداریم از کجا بدانیم که شب خوابیدیم یکدفعه کسی بالای سرمان نیاید؟ چه امنیتی داریم که وقتی جایی می برند بدانیم کجاست و تحت نظارت چه ارگانی است؟ ما نگران فرزندانمان هستیم با توجه به سابقه ای که از آقایان دیدیم. برای من این مساله پیش آمد، جلوی پدرم به من زنگ زدند و شروع به تهدید کردند. وقتی اینکار را می کنند آیا ممکن نیست این بلا را سر فرزندانمان بیاورند؟ ما نگران امنیت جانی فرزندانمان هستیم. مساله دیگر این است که اخلاقیات رعایت نمی شود لپ تاپ های ما لپ تاپ های یک خانم است، عکس و تصویر و نوشته های شخصی و خاطراتی ممکن است در آن باشد که حریم خصوصی شخص محسوب می شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر