۱۳۹۱ بهمن ۲۰, جمعه

دعوای یک شنبه و خوش خیالی ما

اتفاقات یک شنبه گذ شته در مجلس خوشحالی پنهان و آشکار بسیاری از روشنفکران و اصلاح طلبان منتظر معجزه برای تغییر را در پی داشت به شکلی که این تحلیل گران راهی برای نجات تحلیل های قبلی خود واستراتژی هایی که تاکنون ارائه داده اند و تقریبا همگی شکست خورده است ، پیدا کرده باشند. آنان صدای شکستن استخوان های نظام را شنیده اند.
اما آیا واقعا این نشانه شکستن استخوان های نظام است؟
نظامی که همواره در بحران زیسته است و بحران هایش هم کوچک نبوده اند چگونه در نظر تحلیل گران و روشنفکران ما یکباره به  بن بست می رسد ؟
جالب توجه اینکه برخی فکر می کنند شاید در این میانه دری به تخته ای خورد و بدون هزینه و شانسی راهی باز شد و ما و کشور ما از این وضع بیرون آمد و همه چیز نزدیک به گل و بلبل شد.
من همیشه فکر می کردم آنان که عمر زیادی زیسته اند حداقل در تحلیل های خود تاریخ عمر خود و وقایعی که در عمرشان شاهد آن بوده اند را در تحلیل خود وارد می کنند اما گویی همه خسته از گذشته اند و حوصله یک نگاهی به گذشته برای تحلیل نیروهایی که همگی تاریخ دارند را ندارند.
وقتی دوم خرداد 76 اتفاق افتاد همه فکر می کردیم کار تمام شده است و دفتر تحکیم وحدت با شعار " سحر نزدیک است " همه را بشارت داد که با انتخابات مجلس ششم و اکثریت شدن اصلاح طلبان " سحر نزدیک " از راه می رسد و دیگر واقع سحر است. بعد که دیده شد نه تنها از سحر خبری نیست که کورسوهای نوری که از شمع های تک افتاده ای به چشم می رسید هم در حال خاموش شدند.
18 تیر78 که شد همه فکر می کردیم که این واقعه کار حکومت را خواهد ساخت. شکست خورد
سال 88 که رسید و آن اعتراضات بزرگ و مداوم، دیگر مسلم بود که کار تمام شده است اما نشد.
این تجربیات شخصی خود من است از این تاریخ سیاه و نازا وگرنه حتما پیران سیاست و تاریخ بیشتر در انبان دارند .
تقریبا شک ندارم که جمهوری اسلام این بحران را از سر خواهد گذارند به سلامت وتنها نتیجه این بازی تاریخی از دست رفتن فرصت هایی است که گاه از راه می رسند و بی نتیجه می گذرند.

۱ نظر: